نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

اشعار کودکانه شعر دهه 60 و 80

  • نویسنده موضوع شَفَــق
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 12
  • بازدیدها 662
  • کاربران تگ شده هیچ

شَفَــق

هنرمند انجمن
سطح
43
 
ارسالی‌ها
1,515
پسندها
59,961
امتیازها
63,073
مدال‌ها
27
  • نویسنده موضوع
  • #1
58276

خونه مادربزرگه دهه 60 , 70 :

خونه ی مادربزرگه هزار تا قصه داره
خونه ی مادربزرگه شادی و غصه داره


خونه ی مادربزرگه حرفای تازه داره
خونه ی مادربزرگه گیاه و سبزه داره

خونه ی مادربزرگه هزار تا قصه داره
خونه ی مادربزرگه شادی و غصه داره


خونه ی مادربزرگه حرفای تازه داره
خونه ی مادربزرگه گیاه و سبزه داره



کنار خونه ی ما همیشه سبزه زاره
دشتاش پز از بوی گل اینجا همش بهاره


دل وقتی مهربونه , شادی میاد میمونه
خوشبختی از رو دیوار، سر میکشه تو خونه

58277



خونه مادربزرگه دهه 80 , 90 :

خونه ی مادر بزرگه ، الان آپارتمانه
خونه ی مادر بزرگه ، استخر و لابی داره


خونه ی مادر بزرگه ، wifi ی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : شَفَــق

Amin..

رو به پیشرفت
سطح
2
 
ارسالی‌ها
169
پسندها
2,970
امتیازها
16,913
مدال‌ها
1
  • #2
يه شب مهتاب
ماه مياد تو خواب
منو مي بره
كوچه به كوچه
باغ انگوري
باغ آلوچه
دره به دره
صحرا به صحرا
اونجا كه شبا
پشت بيشه ها
يه پري مياد
ترسون و لرزون
پاشو مي ذاره
تو آب چشمه
شونه مي كنه
موي پريشون


يه شب مهتاب
ماه مياد تو خواب
منو مي بره
ته اون دره
اونجا كه شبا
يكه و تنها
تكدرخت بيد
شاد و پر اميد
مي كنه به ناز
دستشو دراز
كه يه ستاره
بچيكه مث
يه چيكه بارون
به جاي ميوه ش
نوك يه شاخه ش
بشه آويزون


يه شب مهتاب
ماه مياد تو خواب
منو مي بره
از توي زندون
مث شب پره
با خودش بيرون
مي بره اونجا
كه شب سيا
تا دم سحر
شهيداي شهر
با فانوس خون
جار مي كشن
تو خيابونا
سر ميدونا:

- عمو يادگار
مرد كينه دار
مستي يا هوشيار؟
خوابي يا بيدار؟


مستيم و هوشيار
شهيداي شهر
خوابيم و بيدار
شهيداي شهر
آخرش يه شب
ماه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Amin..

Amin..

رو به پیشرفت
سطح
2
 
ارسالی‌ها
169
پسندها
2,970
امتیازها
16,913
مدال‌ها
1
  • #3
گنجشگک اشی مشی، لب بوم ما مشین
بارون میاد خیس میشی، برف میاد گوله میشی
میفتی تو حوض نقاشی
خیس میشی، گوله میشین
میفتی تو حوض نقاشی
کی میگیره فراش باشی
کی میکشه قصاب باشی
کی میپزه آشپزباشی
کی میخوره حاکم باشی
گنجشگک اشی مشی..
 
امضا : Amin..

شَفَــق

هنرمند انجمن
سطح
43
 
ارسالی‌ها
1,515
پسندها
59,961
امتیازها
63,073
مدال‌ها
27
  • نویسنده موضوع
  • #4
ک مثل کپل
صحرا شده پُر ز گل
گ مثل گردو
بنگر به هر سو
ب مثل بهار
فکر کن بسیار
پ مثل پسته
نباش خسته
م مثل موش
برخیز و بکوش
برخیز و بکوش

مدرسه موشها
 
امضا : شَفَــق

زَرِآ

کاربر حرفه‌ای
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,929
پسندها
28,513
امتیازها
57,373
مدال‌ها
20
  • #5
عینک مادر بزرگ
چند روزيه شكسته
انگار يه عالمه غم
توي دلش نشسته
هرجا كه ميخواد بره
منو صدا ميكنه
اونوقت با مهربوني
منو دعا ميكنه
خدا كنه كه چشماش
دوباره خوب ببينه
چون كه دلم نميخواد
غم تو دلش بشينه
 
امضا : زَرِآ
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Aby_ZM

زَرِآ

کاربر حرفه‌ای
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,929
پسندها
28,513
امتیازها
57,373
مدال‌ها
20
  • #6
عروسک قشنگم هنوز تو رختخوابه
نمی دونه که بیرون آفتاب داره می تابه
عروسک کوچولو خواب و دیگه رها کن
ببین آفتاب در اومد پاشو چشماتو وا کن
پرنده های روی بوم دارن آواز می خونن
خوب صداشونو گوش کن ببین چه ناز می خونن
به من بگو که وقتی همه جا غرق نوره
با چشمای شیشه ایی دنیای ما چه جوره
 
امضا : زَرِآ

زَرِآ

کاربر حرفه‌ای
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,929
پسندها
28,513
امتیازها
57,373
مدال‌ها
20
  • #7
لی لی، لی لی، حوضک
گنجشکه اومد آب بخوره افتاد تو حوضک
این دوید و درش کرد
این ماچی بر سرش کرد
این نازی بر پرش کرد
این کله گنده اومد
گفتش بده ببینم
تا که دادن ببینه
گنجشکه پرید تو لونه
 
امضا : زَرِآ

زَرِآ

کاربر حرفه‌ای
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,929
پسندها
28,513
امتیازها
57,373
مدال‌ها
20
  • #8
یک مال من
دو مال تو
سه مال آبجیش
آهای کوفته برنجیش
آهای مادر گنجیش
آهای کفگیر ملاقه
آهای قابلمه داغه
آهای آش رو چراغه
بیا گشنه نباشیم
با هم بخوریم و پاشیم
 
امضا : زَرِآ

زَرِآ

کاربر حرفه‌ای
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,929
پسندها
28,513
امتیازها
57,373
مدال‌ها
20
  • #9
دویدمو دویدم
سر کوهی رسیدم
دو تا خاتونو دیدم
یکیش به من آب داد
یکیش به من نون داد
نونو خودم خوردم
آبو دادم به زمین
زمین به من علف داد
علفو دادم به بزی
بزی به من شیر داد
شیرو دادم به نونوا
نونوا به من آتیش داد
آتیشو دادم آهنگر
آهنگر به من قیچی داد
قیچیو دادم به خیاط
خیاط به من عبا داد
عبا رو دادم به بابا
بابا به من خرما داد
یکیشو خوردم تلخ بود
یکیشو خوردم شیرین
بود قصه ما همین بود
 
امضا : زَرِآ

زَرِآ

کاربر حرفه‌ای
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,929
پسندها
28,513
امتیازها
57,373
مدال‌ها
20
  • #10
عروسک قشنگ من قرمز پوشیده
تورختخواب مخمل آبیش خوابیده
یه روز مامان رفته بازار اونو خریده
قشنگ تر از عروسکم هیچکس ندیده
عروسک من، چشماتو وا کن
وقتی که شب شد
اون وقت لالا کن
حالا بریم توی حیاط با من بازی کن
توپ بازی و شن بازی و طناب بازی کن
 
امضا : زَرِآ

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
0
بازدیدها
556
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
295
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
308
پاسخ‌ها
9
بازدیدها
323

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا