نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

اشعار کودکانه شعر دهه 60 و 80

  • نویسنده موضوع شَفَــق
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 12
  • بازدیدها 662
  • کاربران تگ شده هیچ

زَرِآ

کاربر حرفه‌ای
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,929
پسندها
28,513
امتیازها
57,373
مدال‌ها
20
  • #11
حاجی لک لک
کجا رفتی؟
-رو بلندی
چی چی خوردی؟
-نون قندی
مال من کو؟
-گربه خورده
اگر گربه رو ببینم
سر دمشو می چینم
***
کی بود کی بود؟
یه صابون کوچیک موچیک
گریه می کرد چیلیک چیلیک
غصه می خورد همیشه
می گفت چرا صابون بزرگ نمی شه
هر روز دارم آب می خورم تَر می شم
ولی کوچیک تر می شم
رفتم پیشش نشستم
براش یه خالی بستم
گفتم من هم اون قدیما غول بودم
مثل تو خنگول بودم
کوچیک شدم که با تو بازی کنم
سُرت بدم سُرسُره بازی کنم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : زَرِآ

زَرِآ

کاربر حرفه‌ای
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,929
پسندها
28,513
امتیازها
57,373
مدال‌ها
20
  • #12
جوجه جوجه طلایی
نوکت سرخ و حنایی
تخم خود را شکستی
چگونه بیرون جستی؟
گفتا جایم تنگ بود
دیوارش از سنگ بود
نه پنجره نه در داشت
نه کس ز من خبر داشت
گفتم چنین جای تنگ
نیاورد به جز ننگ
به خود دادم یک تکان
مثل رستم پهلوان
تخم خود را شکستم
یکباره بیرون جستم
 
امضا : زَرِآ

زَرِآ

کاربر حرفه‌ای
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,929
پسندها
28,513
امتیازها
57,373
مدال‌ها
20
  • #13
گل همه رنگش خوبه
بچه زرنگش خوبه
تو کتابها نوشته
تنبلی کار زشته
تنبل همیشه خوابه
جاش توی رختخوابه
پاشو پاشو صداش کن
از رختخواب جداش کن
بشور دست و رویش
شانه بزن به مویش
 
امضا : زَرِآ

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
0
بازدیدها
556
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
295
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
308
پاسخ‌ها
9
بازدیدها
323

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا