نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

دنباله دار ♠مـــــڪاݪمــــــہ♠

  • نویسنده موضوع Dani_pat
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 95
  • بازدیدها 3,506
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

S_G

رو به پیشرفت
سطح
12
 
ارسالی‌ها
228
پسندها
6,476
امتیازها
24,903
مدال‌ها
12
  • #11
من: اسم معلمه چیه؟
مهدیه: روشن
من: روشن؟
فریما: آره! روشن ایز وری چراغانی...
 
امضا : S_G

S_G

رو به پیشرفت
سطح
12
 
ارسالی‌ها
228
پسندها
6,476
امتیازها
24,903
مدال‌ها
12
  • #12
من: بچه ها چند نوع تخم حیوون بگید؟
سایه: تخم مرغ
مهدیه: اردکم تخم میذاشت دیگه؟
مائده: تخم مرغ اردکو میگی؟
من: مائده تخم مرغ اردک؟
مائده: پ ن پ تخم مرغ سوگند
من: تخم مرغ اردک؟ مائده تخم مرغ اردک؟
مائده با حالت حمله: وایسا عوضی منو مسخره میکنی؟
 
امضا : S_G

Elena

کاربر انجمن
سطح
24
 
ارسالی‌ها
363
پسندها
15,113
امتیازها
39,073
مدال‌ها
17
  • #13
اقای مصباحی :النا خوبی ؟
من: هووم
ارشام :الناااا؟؟
من:هوووووم؟؟
مرجان : النا خوابی ؟؟؟
محمد : نهههه النا و خواب ؟؟؟ الان النا داره تو کوه میدوعه :/
من : تو کوه میدوعن ؟
محمد: تو میدویی
من : هوووم !!
اقای مصباحی با خنده : النا دیشب ساعت چند خوابیدی ؟
من : با اجازه بزرگترا ساعت ۴
ارشام با شیطنت : الناااااا شب جمعه ای چی کار می کردی تا صبح ؟؟
منم هر کاری کردم چیزی نگم جام نگرفت آخر گفتم: داشتم به صدای ننه بابای تو گوش میدادم
و در اینجا همه می پوکن از خنده ارشامم محو می شه !
مهدی : النا جدا چته مریضی ؟؟ مشکلی هست ؟؟
من : نههههه جمعه صبح ساعت ۸ کلاس برگزار نکردید دیشبم یه بنده خدایی ساعت ۱۲ پیام نداده که باید امروز آهنگ ۷ صفحه ای بزنم منم تا صبح مجبور نشدم بیدار بمونم که اینارو...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Elena

کاربر انجمن
سطح
24
 
ارسالی‌ها
363
پسندها
15,113
امتیازها
39,073
مدال‌ها
17
  • #14
وقتی منو حضرت مادر و جناب پدر می شینیم تلویزیون نگا می کنیم با هم
مامان : عه الناااا اخلاقت خوب کن بدمت به این یارو ! لامصب خون از سیبیلاش می چکه
( یارویی که میگن سیبیل داشت اندازه کل هیکل من از هر طرف حساب می کردی ۸ تای من بود :/ مث این مردای دوران قجر :/ چاق اصلا داغون :/)
من: مامان ! حاضرم تا اخر عمرممم شوهر نکنم ولی زن این نشم
مامان : وا به این خوبی !!
من: مامان خودت زنش می شدی اگه میومد خاستکاریت
مامان : اره چشه مگه ؟
بابام: چشمم روشن مژگان خانوم :/
مامان : عه خوب حالا من یه چیزی گفتم وگرنه تو کجا این بوزینه کجا ؟!!
من : عههه برای تو بوزینس برای من خوبه ؟؟
مامان : اخه خودتم بوزینه ای :roflym:
من: :straight_face::oops:ماماااان اینقدر علاقه به من نشون نده کمرم خورد شد :/ اصلا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Bible.Hb

مدیر بازنشسته
سطح
20
 
ارسالی‌ها
732
پسندها
13,039
امتیازها
34,373
مدال‌ها
16
  • #15
من وقتی با دوست قهرم
با داد تو زنگ تفریح در کلاس
-ببین مهدیههه خانوم من بهت اعتماد کردم.
من=خو بیخود کردی اعتماد کردی .درحالی که من از اعتماد سو استفاده نکردم همچین مهدیههه خانوم به نیقم می‌بنده انگار60سالمه.
الانم بعد از یک هفته قهر دوست شدیم .
 

Elena

کاربر انجمن
سطح
24
 
ارسالی‌ها
363
پسندها
15,113
امتیازها
39,073
مدال‌ها
17
  • #16
من: عه مامان این چقدر شبیه داییه
مامان : غلط کردی داداشم اینقدر شکم نداره !!!
من: واااا ماماننن دایی شکم داره هااا حالا نه خیلی ولی داره
مامان : عهه!! خب بابای خودتم داره !!
که بابام با تعجب و مظلومیت چشم از تلویزیون میگیره رو به مامانم میگه : عه ! اخه الان من این وسط چیکاره بودم ؟ منکه داشتم پاستیلم می خوردم برای خودم :/
:roflym::roflym::roflym:
من: مامااااان بابای من کجاش شکم داره ؟؟!!!
مامان‌: داره دیگه ! داره که میگم داره !!
من : حالا گیریم داشته باشه چرا پای شوورتو می کشی وسط ؟
بابام: والااا حرف حسابو از این طفل معصوم بشنو :/
مامان : ایش خوب شما نمی دونید من رو داداشم حساسم ،!غیرتیم ؟؟
بابام : :straight_face:بعله منم که ادم نیستم
من : خب داشته باشی باید بزنی شوهرت بپوکونی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

فندق

کاربر انجمن
سطح
16
 
ارسالی‌ها
379
پسندها
8,216
امتیازها
28,673
مدال‌ها
16
  • #17
من: سلاااااااااام گلابی جونم چطوری خوفی منم خوفم گرسنمه ناهار بده.
مامی: سلام گمشو دستشویی
من: رفتم دشوری.
مامی : دوباره برو دشوری
.
.
.
این مکالمه همچنان ادامه دارد
 

Sam in

کاربر انجمن
سطح
0
 
ارسالی‌ها
259
پسندها
5,068
امتیازها
21,773
  • #18
من_ مامان سرم درد میکنه
مامانم_ کوفت ، انقدر با اون موبایل ور میری
من_ مامان سرما خوردم
مامانم_ از بس سرت تو اون گوشی بی صاحابه
من_ مامان دارم میمیرم
مامانم_ حناق ۴۸ ساعته بگیری ایشالا از بس گوشی دستته
من_ :rolleyes::rolleyes::sadym::sadym::surprised::surprised::surprised:
مامانم_:devil::devil::devil::devil::devil:
 

Dani_pat

کاربر حرفه‌ای
سطح
34
 
ارسالی‌ها
1,743
پسندها
37,308
امتیازها
77,373
مدال‌ها
22
  • نویسنده موضوع
  • #19
لگدے ب بازوم زده میشود://
لهراسب+ پ پاشووو
-پاشم چ بُکُنم؟
+پاشو رعو برقص
-ولوم کوووو
وقتی پسر عموی دختر خالم بم گیر میده:////
 
امضا : Dani_pat

DabriA

کاربر انجمن
سطح
19
 
ارسالی‌ها
296
پسندها
14,749
امتیازها
31,283
مدال‌ها
14
  • #20
مامانم آدرس مغازه رو یادش میره و من آدرس درست و میگم و خالم تاییدش میکنه
من:هه من مشهدیم شما ک مشهدی نیسی
با غرور لبخند میزنم
مامانم خنثی نگام میکنه:عااا باشه افتخارش ماله تو
من:کمتر رمان بخون لامصب کمتتتتتتتتتر
مامانم محلم نمیدهد :/
 
امضا : DabriA
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا