متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

اشعار رهاشده کاربران مجموعه اشعار معشوقه ی خیالی | hedie_s کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع hedie_s
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 5
  • بازدیدها 435
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

hedie_s

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
28
پسندها
152
امتیازها
490
  • نویسنده موضوع
  • #1
نام : مجموعه اشعار معشوقه ی خیالی
نویسنده : hedie_s کاربر انجمن یک رمان

سیبی به دستم داد و گرفت، فردوس برینش را
گناه کرده بودم.. مرتکب شدم آلوده ترینش را

گناه کبیره بود انگار چیدن سیب سرخ لب هایت
خدای سیب گناه ارزانی داد به من زمینش را

آدم من باش، با من از بهشت بیرون بیا
همدمم باش، حالا که زمین گم کرد شیاطینش را

حوای تو خواهم ماند، برخلاف میل عشق
میخواهم فقط با تو، نقض کنم قوانینش را
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

hedie_s

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
28
پسندها
152
امتیازها
490
  • نویسنده موضوع
  • #2
بی‌توست که خزان شده درختان دلم
دیر آمدی و گرفته باران دلم

هی قدم بزن شهر مرا تا آخر
برسد پای عشقت به خیابان دلم

کنارم بنشین کمی که بی‌تاب توام
بریز از محبتت درون فنجان دلم

بگذار که من فقط نگاهت بکنم
که معشوقه ی من فقط تویی جان دلم!
 

hedie_s

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
28
پسندها
152
امتیازها
490
  • نویسنده موضوع
  • #3
ساعتم با ساعت تو همزمان میرقصید
دلم آن دم که تو را گفتم بمان میرقصید

از جواب منفی‌ات اینگونه میترسیدم
دست های رفته در جیبم نهان میرقصید

لب‌هایت گسلی شد که تنم را لرزاند
از همین روست که فکرم بی‌ایمان میرقصید

تو برای من خدا بودی خدا میداند
تو همان عشقی که به زیر باران میرقصید

از شوق ماندنت باید که پرواز کنم
آنقدر مس*ت تو بودم که جهان میرقصید
 
آخرین ویرایش

hedie_s

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
28
پسندها
152
امتیازها
490
  • نویسنده موضوع
  • #4
-در دلم پائیز بود، عاشق باران که شدم
عشق در خانه نبود، مس*ت خیابان که شدم
کو نگارم که شوم دیوانه ی گیسوی او؟!
او سر سطری بود، نقطه ی پایان که شدم!


-در سرم هست صدای گوش‌خراش تبری
در دلم بود هوای روزگار سفری
از من و قلبم گذشت این آرزوهای محال
عشق تو باشد برای عاشقان دیگری..
 
آخرین ویرایش

hedie_s

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
28
پسندها
152
امتیازها
490
  • نویسنده موضوع
  • #5
-من اسیر حصار پنجره‌ها شدم
من فریاد سکوت حنجره‌ها شدم
سخت از عشق بالا رفتم و بعد از آن
هم‌گام با مسیر سرسره‌ها شدم


-شعرهایت گویی که توهم شده‌است
قلبم، که در زندگی‌ات گم شده‌است
تو رفتی و این خاطره‌ها مانده به جا
و عشقی، که بازیچه‌ی مردم شده‌است
 

hedie_s

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
28
پسندها
152
امتیازها
490
  • نویسنده موضوع
  • #6
-من از اولین تمنای تو آغاز شدم
با تو گشتم که کنون عاشق پرواز شدم

من زمین خورده‌ی آن صدای گیرای توام
از طنین نغمه‌ات دیوانه‌ی ساز شدم


-حواسم نبود، من بی‌اراده عاشقت شدم
قدم که می‌زدیم با پای پیاده عاشقت شدم

تو دیوانه بودی به تبع دیوانه‌ات شدم
همان لحظه‌ که بغلم کردی، ایستاده عاشقت شدم
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا