قلبیم داریخیب آی بابا...
مظلوم بابا مظلوم بابا...
غریب بابا غریــب بابا...
حاجیم از وقتی گفته بود:آی آلله!نَیَ اوردا خوش دَیانیب سان؟گَل منیم جانیمی آل راحت اِلَ>>
دیگ حرف نزد...آخرین حرفش بودو من که پیشش بودم رگ گردنم گرفت و کم مونده بود سکته کنم...
یه روز بعد دیدم داره جیغ میزنه و سینشو گرفته..
یکم تونستم آرومش کنم و دکتر صدا کردم..
دکتر اومد گفت کلیه و روده مثانش از کار افتاده و ریه هاش پر شده و زمان زنده موندنش دوماهه...
ولی با این وضع مطمعن بودم که دوروزس..
ولی خدا دوساعته بردش..
آخرین روزش من صورتشو تمیز کردم ریششو زدم دندون مصنویی هاشو در آوردم زبونشو که زخم زده بود تمیز کردم و رفتم خروسی که عاشقش بودم سر بریدم و غذاشو عمم درست کردو بهش دادم...
سرومش تموم شده بودو با ماشین رفته...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.