- ارسالیها
- 211
- پسندها
- 2,799
- امتیازها
- 16,913
- مدالها
- 17
- سن
- 24
(سال 1754)
آدریان در یکی از مهمانی های اشرافی در کنار صمیمی ترین دوستش چارلز، معاون وزیر بریتانیا، ایستاده بود و با او خوش و بش می کرد. موسیقی آرام و ملایمی توسط نوازندگان در حال نواختن بود و صدایش فضای مهمانی را پر کرده بود؛ مهمان ها در عیش و نوش بودند و خوشحال.
آدریان پسری بیست و پنج ساله، آرام و مرموز بود، با هرکسی صمیمی نمیشد و تنها دوستش چارلز بود؛ به خاطر این که چارلز او را بعد از دست دادن پدر و مادرش در کودکی بزرگ کرده و همیشه در کنار او بود.
-چارلز، تو ردی از خواهرم (الیسا) پیدا نکردی؟
چارلز پاسخ داد:
-چرا، یه مغازه دار توی پایین شهر هست که تنها سرنخمونه.
-خب، رفتی سراغش؟
-نه هنوز، بعد از مهمونی امروز با همدیگه میریم سراغش.
آدریان چیز دیگری نگفت و از محتویات لیوان گیلاسی که در...
آدریان در یکی از مهمانی های اشرافی در کنار صمیمی ترین دوستش چارلز، معاون وزیر بریتانیا، ایستاده بود و با او خوش و بش می کرد. موسیقی آرام و ملایمی توسط نوازندگان در حال نواختن بود و صدایش فضای مهمانی را پر کرده بود؛ مهمان ها در عیش و نوش بودند و خوشحال.
آدریان پسری بیست و پنج ساله، آرام و مرموز بود، با هرکسی صمیمی نمیشد و تنها دوستش چارلز بود؛ به خاطر این که چارلز او را بعد از دست دادن پدر و مادرش در کودکی بزرگ کرده و همیشه در کنار او بود.
-چارلز، تو ردی از خواهرم (الیسا) پیدا نکردی؟
چارلز پاسخ داد:
-چرا، یه مغازه دار توی پایین شهر هست که تنها سرنخمونه.
-خب، رفتی سراغش؟
-نه هنوز، بعد از مهمونی امروز با همدیگه میریم سراغش.
آدریان چیز دیگری نگفت و از محتویات لیوان گیلاسی که در...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.