طنز فانتزی‌ها

[tasnim]

یکی از فانتزیام اینه که وقتی اعصابم خورده بزنم مخاطب خاصمو لهش کنم بعد پلیس بیاد منو بگیره بندازه زندان ، منم از زندان فرار کنم در حین فرار از پشت تیر بخورم و از هوش برم و وقتی به هوش میام ببینم روی ویلچر نشستم و از دماغ به پایین فلج شدم که درس عبرتی بشه برای سایرین !

 

[tasnim]

یکی از فانتزیام اینه که ازدواج کنم بچه دار بشم دخترم بزرگ شه
بعد اون و مامانشو بصورت “دخترا” صدا بزنم !

 

[tasnim]

یکی از فانتزی هام اینکه یه فرش پونصد شونه بگیرم
بعد هر شب سرمو بذارم رو یکی از شونه هاش

 

[oxsizhen]

یکی از فانتزیام اینه که دامپزشک بشم
هرکی حیوونشو آورد بهش بگم

مریض شمایی یا ایشونه؟
بعدش بزنم زیر خنده رو زمین غلت بزنمم پا شم حیوونو معاینه کنم

روانی هم خودتونید

 

[crazy.angel]

فانتزی های من

خب خب من آماده ام وی وی من آمده ام

خب دیگه فانتزی هاتون بزارین

 

[crazy.angel]

یکی از فانتزی ها دوران بچگیم این بود از روی جدول ها کنار خیابون بدوم روزی سه بار می افتادم ولی دوباره پرو پرو میرفتم میخوردم زمین.خوددرگیری مضمن داشتم خخخخخخ.

 

[crazy.angel]

یکی از فانتزیام اینه که با خط خودم زنگ میزنم به خودم.میبینم اشغاله.با یه حالت عصبی زل میزنم به گوشی.یه دفعه یه اس ام اس میاد:شما یک تماس از دست رفته از 093.... دارید.
من:ذوق مرگ

 

[crazy.angel]

یکی از فانتزیام اینه که رتبه ی یک کارشناسی ارشد رو بیارم بعد این موسسات که زنگ میزنن و ازم میخوان در عوض یه چند میلیون اونا رو تبلیغ کنمبا کمال خونسردی بگم :نه متاسفم نمیتونم این کار رو براتون انجام بدم :)))))))

 

[crazy.angel]

یکی از فانتزیامم اینه که پرستار بشم بعدش یروز که دونفر تو راهروی بیمارستان دعواشون شده برم با عصبانیت و جذبه به مقدار لازم بگم عاغا چه خبرتونه؟اینجا بیمارستانه...
اونام به این نکته ی ظریف پی ببرن خفه خون بگیرن...اصن نمیدونم چه رازی تو این جمله هه نهفتس...

 

[crazy.angel]

یکی از فانتزیام اینه که لباس سر تاپا مشکی بپوشم ...
عیــــــــــــــــــــــــنک دودی هم بزنم !!
بعد گوشیمو بگیرم جلو گوشم و تو پارک بدووووم و بگم :
نـــــــــــــــــــــــــهـ نه نه آلان شلیــــــــــــک نکــــــــــنید
اینجــــــــــــــــــــا کلی آدم بی گنــــــــــــــــاه هست !!