متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

متفرقه "گَنجینَة الأسرار"

  • نویسنده موضوع miss_rahil
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 40
  • بازدیدها 1,105
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

miss_rahil

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
583
پسندها
7,006
امتیازها
23,673
مدال‌ها
14
  • نویسنده موضوع
  • #1
بسمه تعالی

گنجینه الاسرار از عمان سامانی
 
امضا : miss_rahil
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] AiLiN_R

miss_rahil

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
583
پسندها
7,006
امتیازها
23,673
مدال‌ها
14
  • نویسنده موضوع
  • #2
معشوق مطلقی را حمد و ستایش سزاست جل جلاله که تمام موجودات عاشق مقید اویند. همه راه اوست می‌پویند و وصل اوست که می‌جویند و حمد اوست می‌گویند و ان من شیء الایسبح بحمده هر برگی از دفتر معرفتش آیتی‌ست و هر گیاهی در بیدای وحدتش فراشته رایتی؛ با اینهمه عالمی متفکر آنند و جهانی بدیدۀ حیرت نگران، چه هرچه جهد بیش بنمایند و بیشتر گرایند منزل مقصود دورتر شود و دیدۀ معرفت بی نورتر.

دردا که ما ز مقصد خوددورتر شدیم

نزدیکتر هر آنچه نهادیم گام را

کمترین نعل بهایش جان و دل باختن‌ست و کهترین روی نمایش از همه پرداختن و خانمان برانداختن.

همه جان خواهد از عشّاق مشتاق

ندارد سنگ کم اندر ترازو

سبحان الله درازدستی این کوته آستینان بین!! عقل ناقص را چه مایه که از این مطلب سخن گوید؟، و هم عاجز را چه پایه که...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : miss_rahil
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] AiLiN_R

miss_rahil

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
583
پسندها
7,006
امتیازها
23,673
مدال‌ها
14
  • نویسنده موضوع
  • #3
در بیان اینکه صاحب جمال را خودنمائی موافق حکمت شرط‌ست و اشاره به تجلی اول بر وجه اتم و اکمل و پوشیدن اعیان ثابته کسوت تعین را و طلوع عشق از مطلع لاهوتی و تجلی به عالم ملکوتی و ناسوتی- نعم ماقال:

در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد

عشق پیدا شد و آتش بهمه عالم زد (حافظ)

بر مصداق حدیث کنت کنزاً مخفیا فأحببت ان اعرف بر مذاق اهل توحید گوید:

کیست این پنهان مرادر جان و تن

کز زبان من همی گوید سخن؟

این که گوید از لب من راز کیست

بنگرید این صاحب آواز کیست؟

در من اینسان خود نمایی می‌کند

ادعای آشنایی می‌کند

کیست این گویا و شنوا در تنم؟

باورم یارب نیاید کاین منم!

متصلتر با همه دوری به من

ازنگه با چشم و از لب با سخن!

خوش پریشان با منش گفتارهاست

در پریشان گوئیش اسرارهاست

گوید او چون شاهدی صاحب...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : miss_rahil

miss_rahil

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
583
پسندها
7,006
امتیازها
23,673
مدال‌ها
14
  • نویسنده موضوع
  • #4
در بیان تجلی دوم و اظهار شأن و مراتب بر ما سوی و عرض امانت عشق وشدت طلب به اندازه‌ی استعداد در هر یک و خیمه زدن تمامیت آن در ملک وجود انسانی به مصداق آیۀ انا عرضنا الامانة علی السموات و الارض و الجبال فابین ان یحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان انه کان ظلوماً جهولا.

جلوه‌ای کردرخش دید ملک عشق نداشت

عین آتش شد ازین غیرت و بر آدم زد (حافظ)

چه ملک را که عقل خالص است و از خواهــش نـفس محروم، این مرتبه حاصل نیست.

فرشته عشق نداند که چیست قصه مخوان

بیار جام شرابی به خاک آدم ریز (حافظ)

و حیوان را که خواهــش نـفس صرف و از عقل بی نصیب این منزله و مرتبه را واصل نه. حیوان را خبر از عالم انسانی نیست- وجود انسانی هر دو جنبه را داراست:

پرده‌ای کاندر برابر داشتند

وقت آمد پرده را بر داشتند...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : miss_rahil

miss_rahil

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
583
پسندها
7,006
امتیازها
23,673
مدال‌ها
14
  • نویسنده موضوع
  • #5
در بیان اینکه هر رازی را پرده داری انبازاست و هر سری را غیرتی غیر پرداز، از آنجاست که گوید:

مدعی خواست که آید بتماشا گـه راز

دست غیب آمد و بر سینۀ نامحرم زد (حافظ)

و در استشفاء عارف به اکتاب معارف به لسان اهل ذوق گوید:

ساقیا لبریز کن ساغر ز می

انتظار باده خواران تا بکی

تازه مـسـ*ـت جورکش را دور کن

می بساغر تا بخط جور کن

می به شط بصره و بغداد ده

نی بخط بصره و بغداد ده

شط می را جز شناور بط نیم

از حریفان فرودین خط نیم
 
امضا : miss_rahil

miss_rahil

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
583
پسندها
7,006
امتیازها
23,673
مدال‌ها
14
  • نویسنده موضوع
  • #6
در بیان اینکه چون مطلوب را رغبت شامل و طالب را استعداد کامل آمد، توسن مقصود رام است و باده‌ی مراد در جام، از آنجاست که محرم خلوتخانه‌ی راز و محقق شیراز خواجه حافظ قدس سره می‌فرماید:

سایه‌ی معشوق گرافتاد بر عاشق چه شد

ما باو محتاج بودیم او بما مشتاق بود

و در اینجا مقصود حسینی استعدادست که در طریق جانبازی طاق و در قانون خانه پردازی ز بده و اکمل عشاق‌ست.

باز ساقی گفت تا چند انتظار

ای حریف لاابالی سر برآر

ای قدح پیما درآ، هوئی بزن

گوی چوگانت سرم،گوئی بزن

چون بموقع ساقیش درخواست کرد

پیرمیخواران ز جا، قدراست کرد

زینت افزای بساط نشأتین

سرور و سر خیل مخموران حسین

گفت آنکس را که میجویی منم

باده خواری را که میگویی منم

شرطهایش را یکایک گوش کرد

ساغر می را تمامی نوش کرد

بازگفت از این...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : miss_rahil

miss_rahil

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
583
پسندها
7,006
امتیازها
23,673
مدال‌ها
14
  • نویسنده موضوع
  • #7
در بیان اینکه چون طالب، تعینات را در ق*م*ا*ر طلب بباخت و هستی خود را در هستی مطلوب نیست ساخت و در فنای او باقی شد، لاجرم هم میخواره و هم ساقی شد و اگر هم باده و جامش خوانند رواست.

دیگر از ساقی نشان باقی نبود

ز آنکه آن میخواره جز ساقی نبود

خود بمعنی باده بود و جام بود

گر بصورت رند درد آشام بود

شد تهی بزم از منی و از تویی

اتحاد آمد، بیکسو شد دویی
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : miss_rahil

miss_rahil

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
583
پسندها
7,006
امتیازها
23,673
مدال‌ها
14
  • نویسنده موضوع
  • #8
در بیان تبدل از عالم بسط به عالم قبض و تنزل از ملک معنی بجهان صورت گوید:

وه! که این مطلب ندارد انتها

قصه را سر رشته شد از کف رها

وای وای ایندل گرانجانی گرفت

این فرشته، خوی حیوانی گرفت

آنکه پنهان بد مرا در تن چه شد؟

آن سخن گوی از زبان من چه شد؟

چونشد آنکز گوش میکرد استماع

وز لب من کف ز پای من سماع

من کیم؟ گردی ز خاک انگیخته

قالبی از آب و از گل ریخته

کوزه‌یی بنهاده در راه صبا

ای عجب آبی هدر خاکی هبا

من کیم؟ موجی ز دریا خاسته

قالبی افزوده روحی کاسته

عاجزی، محوی، عجولی، جاهلی

مضطری، ماتی، فضولی، کاهلی

نک حقیقت آمد و طی شد مجاز

شوخمش گوینده گفتن کرد ساز:

ای بحیرت مانده اندر شام داج

آفتاب آمد برون، اطفی السراج
 
امضا : miss_rahil

miss_rahil

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
583
پسندها
7,006
امتیازها
23,673
مدال‌ها
14
  • نویسنده موضوع
  • #9
در انتقال بعالم بسیط بسط و اتصال بدریای محیط وجد و بیان اینکه چون صاحب جمال، جمال خود نماید و ناظران را دل از کف رباید، بر مقتضای حکمت، به آزارشان کوشند و عاشق را شرط است که از آن آزار نرمد و نخروشد تا بر منتهای خواهش کامران شود بر مصداق حدیث من عشقنی الخ.

باز گوید رسم عاشق این بود

بلکه این معشوق را آیین بود

چون دل عشاق را در قید کرد

خودنمایی کرد و دلها صید کرد

امتحانشان را ز روی سر خوشی

پیش گیرد شیوۀ عاشق کشی

در بیابان جنونشان سر دهد

ره بکوی عقلشان کمتر دهد

دوست میدارد دل پر دردشان

اشکهای سرخ و روی زردشان

چهره و موی غبار آلودشان

مغز پر آتش، دل پردودشان

دل پریشانشان کند چون زلف خویش

زآنکه عاشق را دلی باید پریش

خم کند شان قامت مانند تیر

روی چون گلشان کند همچون زریر

یعنی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : miss_rahil

miss_rahil

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
583
پسندها
7,006
امتیازها
23,673
مدال‌ها
14
  • نویسنده موضوع
  • #10
در بیان اینکه چون معشوق ازلی جمال لم یزلی مر عشاق را نمود و بادۀ عشق طالبان مشتاق را پیمود از در امتحان درآمد، شیوه‌های معشوقی بکار آورد، منکرین جام سعادت را سرخوش از جام شقاوت کرده، بدیشان گماشت و چیزی از لوازم عاشق کشی فرو نگذاشت تا شرایط معشوقی با تکالیف عاشق، موافق آید.

لاجرم آن شاهد صبح ازل

پادشاه دلبران، عز و جل

چون جمال بی مثال خود نمود

ناظران را عقل و دل از کف ربود

پس نوشید*نی عشقشان در جام ریخت

هر یکی را در خور، اندر کام ریخت

باده‌شان اندر رگ و پی جا گرفت

عشقشان درجان و دل، مأوا گرفت

جلوه‌ی معشوق، شورانگیز شد

خنجر عاشق کشی، خونریز شد

پس براه امتحان شد، رهسپار

خواست تا پیدا کند آلات کار

بانگ برزد فرقه‌ی ناکام را

بی نصیبان نخستین جام را

کای ز جام اولینتان اجتناب...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : miss_rahil
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا