متفرقه "گَنجینَة الأسرار"

  • نویسنده موضوع miss_rahil
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 40
  • بازدیدها 991
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

miss_rahil

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
24/11/17
ارسالی‌ها
583
پسندها
7,005
امتیازها
23,673
مدال‌ها
14
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #31
در بیان مهیا شدن آن میدان، مردی را چابک سوار و پای در رکاب آوردن آن سید بزرگوار و مکالمات با ذوالجنان و ذوالفقار بر مشرب صافی مذاقان گوید:

دیگرم شوری به آب و گل رسید

وقت میدان داری این دل رسید

موقع پادر رکاب آوردن‌ست

اسب عشرت را سواری کردن‌ست

تنگ شد دل، ساقی از روی صواب

زین می عشرت مرا پر کن رکاب

کز سر مـسـ*ـتی سبک سازم عنان

سر گران بر لشکر مطلب زنان

روی در میدان این دفتر کنم

شرح میدان رفتن شه، سر کنم

باز گویم آن شه دنیا و دین

سرور و سر حلقه‌ی اهل یقین

چونکه خود را یکه و تنها بدید

خویشتن را دور از آن تن‌ها بدید

قد برای رفتن از جا، راست کرد

هرتدارک خاطرش می‌خواست کرد

پا نهاد از روی همت در رکاب

کرد با اسب از سر شفقت، خطاب

کای سبک پر ذوالجناح تیز تک

گرد نعلت، سرمه‌ی چشم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : miss_rahil

miss_rahil

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
24/11/17
ارسالی‌ها
583
پسندها
7,005
امتیازها
23,673
مدال‌ها
14
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #32
در بیان عنان گیری خاتون سراپرده‌ی عظمت و کبریایی حضرت زینب خاتون، سلام اللّه علیها، که آن یکه تاز میدان هویت را، خاتمه‌ی متعلقات بود و شرذمه‌یی از مراتب و مقامات آن ناموس ربانی و عصمت یزدانی که در عالم تحمل بار محنت، کامل بود و ودیعت مطلقه را واسطه و حامل، بر مذاق عارفان گوید:

خواهرش بر سـ*ـینه و بر سرزنان

رفت تا گیرد برادر را عنان

سیل اشکش بست بر شه، راه را

دود آهش کرد حیران، شاه را

در قفای شاه رفتی هر زمان

بانگ مهلا مهلنش بر آسمان

کای سوار سر گران کم کن شتاب

جان من لخـ*ـتی سبکتر زن رکاب

تا ببوسم آن رخ دلجوی تو

تا ببویم آن شکنج موی تو

شه سراپا گرم شوق و مـسـ*ـت ناز

گوشه‌ی چشمی به آنسو کرد باز

دید مشکین مویی از جنس زنان

بر فلک دستی و دستی بر عنان

زن مگو مرد آفرین روزگار...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : miss_rahil

miss_rahil

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
24/11/17
ارسالی‌ها
583
پسندها
7,005
امتیازها
23,673
مدال‌ها
14
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #33
در بیان تعـ*رض آن شهسوار میدان حقیقت از جهان تجرد بعالم تقید و توجه و تفقد به خواهر خود بر مذاق عارفان گوید:

پس زجان بر خواهر استقبال کرد

تا رخش بوسد، الف را دال کرد

همچو جان خود در آغوشش کشید

این سخن آهسته بر گوشش کشید:

کای عنان گیر من آیا زینبی؟

یا که آه دردمندان در شبی؟

پیش پای شوق زنجیری مکن

راه عشق‌ست این عنانگیری مکن

با تو هستم جان خواهر، همسفر

تو بپا این راه کوبی من بسر

خانه سوزان را تو صاحبخانه باش

با زنان در همرهی مردانه باش

جان خواهر در غمم زاری مکن

با صدا بهرم عزاداری مکن

معجراز سر، پرده از رخ، وامکن

آفتاب و ماه را رسوا مکن

هست بر من ناگوار و ناپسند

از تو زینب گر صدا گردد بلند

هرچه باشد تو علی را دختری

ماده شیرا کی کم از شیر نری؟!

با زبان زینبی شاه آنچه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : miss_rahil

miss_rahil

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
24/11/17
ارسالی‌ها
583
پسندها
7,005
امتیازها
23,673
مدال‌ها
14
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #34
در بیان استفتاح آن سید عالی مقدار از توجهات باطن آن سید بزرگوار و بیتابی از تجلیات معنوی آن حضرت وغش کردن بر مذاق اهل توحید گوید:

خودنمایی کن که طاقت طاق شد

جان، تجلی تو را مشتاق شد

حالتی زین به، برای سیر نیست

خودنمایی کن در اینجا غیر نست

شرحی ای صدر جهان این سـ*ـینه را

عکسی ای دارای حسن، آیینه را
 
امضا : miss_rahil

miss_rahil

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
24/11/17
ارسالی‌ها
583
پسندها
7,005
امتیازها
23,673
مدال‌ها
14
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #35
در بیان تجلی کردن جمال بیمثال حسینی از روی معنی در آینه‌ی وجود زینب خاتون سلام اللّه علیه و علیها از راه شهود بطور اجمال گوید:

قابل اسرار دید آن سـ*ـینه را

مستعد جلوه، آن آیینه را

ملک هستی منهدم یکباره کرد

پرده‌ی پندار او را پاره کرد

معنی اندر لوح صورت، نقش بست

آنچه از جان خاست اندر دل نشست

خیمه زد در ملک جانش شاه غیب

شسته شد ز آب یقینش زنگ ریب

معنی خود را بچشم خویش دید

صورت آینده راه از پیش دید

آفتابی کرد در زینب ظهور

ذره‌یی ز آن، آتش وادی طور

شد عیان در طور جانش رایتی

خر موسی صعقا، ز آن آیتی

عین زینب دید زینب را بعین

بلکه با عین حسین عین حسین

طلعت جان را به چشم جسم دید

در سراپای مسمی اسم دید

غیب بین گردید با چشم شهود

خواند بر لوح وفا، نقش عهود

دید تابی در خود و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : miss_rahil

miss_rahil

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
24/11/17
ارسالی‌ها
583
پسندها
7,005
امتیازها
23,673
مدال‌ها
14
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #36
در بیان توصیه‌ی آن مقتدای انام و سید و سرور خاص و عام، خواهر خود را از تیمار بیمار خود، اعنی گرامی فرزند و والاامام السید السجاد، زین العابدین(ع) و تفویض بعضی ودایع که بآن حضرت برساند:

باز دل را نوبت بیماری ست

ای پرستاران زمان یاری‌ست

جستجویی از گرفتاران کنید

پرسشی از حال بیماران کنید

«عاشقی پیداست از زاری دل

نیست بیماری چو بیماری دل

پای تا فرقش گرفتار تب است

سرگران از ذکر یارب یارب ست

رنگش از صفرای سودا، زرد شد

پای تا سر مبتلای درد شد

چشم بیماران که تان، فرهماست

اندر اینجا روی صحبت با شماست

هرکه را اینجا دلی بیمار هست

با خبر ز آن ناله‌های زار هست

می‌دهد یاد از زمانی، کآن امام

سرور دین، مقتدای خاص و عام

خواهرش را بر سر زانو نشاند

پس گلاب از اشک بر رویش فشاند

گفت ای...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : miss_rahil

miss_rahil

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
24/11/17
ارسالی‌ها
583
پسندها
7,005
امتیازها
23,673
مدال‌ها
14
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #37
در بیان تجلی آن ولی اکبر به قابلیت و استعداد فرزند دلبند خود علی اصغر و با دست مبارکش به میدان بردن و بدرجه‌ی رفیعه‌ی شهادت رسانیدن و مختصری از مراتب و شئونات آن امام زاده‌ی بزرگوار علیه السلام:

بازم اندر مهد دل طفل جنون

دست از قنداقه می‌آرد برون

مادر طبع مرا از روی ذوق

خوش درآرد شیر، در پستان شوق

جمله اطفال قلوب از انبساط

وقت شد کآیند بیرون از قماط

عشرتی از آن هوای نو کنند

از طرب، نشو و نمای نو کنند

واگذارند امهات طبع را

باز آباء کرام سبع را

باز وقت کیسه پردازی بود

ای حریف این آخرین بازی بود

شش جهت در نرد عشق آن پری

می‌کند با مهره‌ی دل، ششدری

همتی می‌دارم از ساقی مراد

وز در میخانه می‌جویم گشاد

همچنین از کعبتین عشق داو

تا درین بازی نمایم کنجکاو

بازیی تا اندرین دفتر کنم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : miss_rahil

miss_rahil

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
24/11/17
ارسالی‌ها
583
پسندها
7,005
امتیازها
23,673
مدال‌ها
14
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #38
در بیان وارد شدن آن سر حلقه‌ی مستان و مقتدای حق پرستان از راه مجاهده بعالم مشاهده و از دروازه‌ی فناء فی الله در شهرستان بقاء بالله بمصداق: العبودیة جوهرة کنهها الربوبیة، و شرح شرفیابی زعفرجنی به قصد یاری و عزم جانسپاری، خدمت آن بزرگوار و با حالت محرومی مراجعت کردن:

ساقی ای قربان چشم مـسـ*ـت تو

چند چشم میکشان بر دست تو؟

درفکن ز آن آب عشرت را به جام

بیش ازین مپسند ما را تشنه کام

تا کی آخر راز مادر پرده، در؟

ساغری ده ز آن نوشید*نی پرده در

تابرآرند این گدایان سلوک

پای کوبان نعره‌ی «این الملوک»

خاک بر فرق تن خاکی کنند

جای در آتش ز بیباکی کنند

دست بر شیدائی از مـسـ*ـتی زنند

پا ز مـسـ*ـتی بر سر هستی زنند

ذکر حال عاشقان حق کنند

پرده‌ی اهل حقیقت شق کنند

در میان ذکری ز عشاق آورند...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : miss_rahil

miss_rahil

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
24/11/17
ارسالی‌ها
583
پسندها
7,005
امتیازها
23,673
مدال‌ها
14
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #39
در بیان آن عارف ربانی که از راه مراقبه با زعفرش ملاقات افتاد و از در مکاشفه مصاحبتش دست داد و قصه کردن زعفر سبب محرومی خود را از جانفشانی در رکاب سعادت انتساب آن حضرت بر سبیل اجمال گوید:

عارفی گوید شبی از روی حال

داشتم بازعفر از غیرت سؤال

کز چه اول رخش همت پیش راند

و آخر از مقصد، چرا محروم ماند؟

راحتی، در خلد پر زیور نکرد

بر لب کوثر گلویی، تر نکرد

گامزن در سایه‌ی طوبی نشد

همنشین، جنی به کروبی نشد

راست گویند اینکه جسم ناریند

بی نصیب از فیض لطف باریند

با خداجویان نبد همدردیش

یا که آگاهی نبود از مردیش؟

تا سحر چشمم ازین سودا نخفت

دل بغیر از شنعت زعفر نگفت

بعد ازین سهرم چه پیش آمد سحر

شد بیابانی به پیشم جلوه گر

جلوه گر شد در برم شخصی عجیب

با تنی پر هول و با شکلی مهیب

بر سر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : miss_rahil

miss_rahil

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
24/11/17
ارسالی‌ها
583
پسندها
7,005
امتیازها
23,673
مدال‌ها
14
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #40
در بیان خطابه‌ی آن امام مهربان و موعظت مخالفان با حقیقت، گو زبان، از راه رحمت و از در شفقت و هدایت بر سبیل اجمال گوید:

مطرب ای مجموعه‌ی فصل الخطاب

باغ وحدت را، لب لعل تو آب

ای نوایت داده با قدسی نفس

مرغ جان را، جای در خاکی قفس

گوش خاصان، مستمع بر ساز تو

جان پاکان، گوش بر آواز تو

عارفان حق شنو را، چون سروش

نغمه‌ی وحدت، رسانیده بگوش

ای زده با آن نوای دلپسند

همچو نی مان، آتش اندر بند بند

جان برقص از ناله‌ی شبهای توست

نیشکر ریزیش، از آن لبهای توست

پرده‌یی با بهترین قانون بزن

آتش اندر سـ*ـینه چون کانون بزن

تا بکی آخر نشابوری نوا

راست کن در نی، نوای نینوا

تا که، جان دیگر نوائی سر کند

نایی طبعم نوائی سر کند

سازد آگه مستمع را ز آن نوا

از نوای شه بدشت نینوا

آن زمان کان شاه بر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : miss_rahil
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا