شاعرغیرپارسی •٠ اشعار فنے استرنبرگ •٠

  • نویسنده موضوع YGNeae
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 3
  • بازدیدها 262
  • کاربران تگ شده هیچ

YGNeae

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
14/6/18
ارسالی‌ها
6,231
پسندها
43,061
امتیازها
0
مدال‌ها
31
سطح
39
 
  • نویسنده موضوع
  • #1

«همهمه»


امروز صبح
با همهمه شهر از خواب بیدار شدم
خواب و بیداری در هم آمیخته
غرور شیرها
خشمی طوفانی
ترافیک، باید بوده باشد.
شکارچی که به همه چیز شلیک می کرد
شاید صدای یک دستفروش بود
برای یک لحظه، سکوت مطلق
بعد حلقه های بکر دود
شاید از اگزوز شکسته ی یک ماشین
یا تفنگ اسباب بازی یک کودک
کم کم صداها آشناتر می شوند
آن چنان که از خواب می پرم
از پشت دیوارها می شنوم
همسایگان در رفت و آمدند
در پرتو نخستین سپیده دم خمیازه می کشم
پیرمرد طبقه ی پایین
مثل هر صبح
رادیو گوش می کند.
بچه ها در طبقه بالا
از ته دل فریاد می کشند
مردم در راهرو به هم تنه می زنند.
و با هم بیرون می روند.
ولی از زوج جوان واحد کناری
که معمولا در حال مشاجره اند
صدایی در نمی آید.
آیا سرانجام آشتی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : YGNeae

YGNeae

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
14/6/18
ارسالی‌ها
6,231
پسندها
43,061
امتیازها
0
مدال‌ها
31
سطح
39
 
  • نویسنده موضوع
  • #2
«گور پژمرده»

تا ابد از آن تو هستم

محبوب ترینم

حکاکی شده روی سنگ،سالهای بسیار دور

زیر آن همه کلمات عاشقانه، کالبدی خفته

که روحش او را بسیار جوان جا گذاشته است.

گل های اندکی هر سال باز می گردند،

ولی واضح است قلب هیچ موجود زنده ای

به اینجا تمایل ندارد.

از آن تاریخ تا کنون، ابدیت نیز باید رفته باشد.

ولی به کجا رفته، آنکه تا ابد از آن تو بود

محبوب ترینت بود.

چرا اینجا با تو به خاک سپرده نشد،

همان طور که سالها پیش تصمیم گرفته بود

فقط می توانم حدس بزنم

ولی هرگز دلیلش را نخواهم فهمید.

برای همیشه به تنهایی آرمیده ای، منتظر

در این گور که برای دو نفر است.

همچنان که زندگی را پشت سر می گذارم،

درشگفتم

شاید او نیز چنین کرده باشد.
 
امضا : YGNeae

YGNeae

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
14/6/18
ارسالی‌ها
6,231
پسندها
43,061
امتیازها
0
مدال‌ها
31
سطح
39
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
«لالایی»


آرام دراز بکش‌
چشم‌های بس آبی‌ات را ببند
بیش از این نگران نباش
تمام امشب به تماشای تو خواهم بود.

به نرمی سر بگذار بر سینه‌ی آرام‌بخش من
اینجا میان بازوانم
مکان امنی است برای آرمیدن

کودک قشنگم!
غرق در رویاهای آرام و ناگسستنی بخواب
و تا دمیدن سپیده
بیدار نشو.




 
امضا : YGNeae

YGNeae

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
14/6/18
ارسالی‌ها
6,231
پسندها
43,061
امتیازها
0
مدال‌ها
31
سطح
39
 
  • نویسنده موضوع
  • #4
«رنگ‌های تابستانی»

گیسوان تابیده‌ی بلند
چنان زرّین
نقره‌وار و طلایی
در طلوع خورشید زعفرانی
لباس‌های تابستانی
سپید و سرد
که پوست را
سبزه می‌نماید.
پاهای لاک‌زده
قرمز وحشی
در کفش‌های تابستانی
قدم برمی‌دارند
چشم‌های سبز و آبی
مبهوت
پشت عینک‌های آفتابی سیاه
پنهان از نور.


 
امضا : YGNeae

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا