سیل آمد..!!!
خانه ها را ویران کرد
خنده ها را غرق
زندگی را آزرد
آسایش را دزدید
آرامش را برد
اشک ها باریدند
اما نمی دانم چرا
سیل غرق شد
در عشق من
نسبت به تو
نیستی، ندارمت یا شاید هم رفتهای.
سر از کار دنیا و عاشقانههایش در نمیآورم.
اما نبودنت خیالی نیست، به حرمت اسمت هم که شده، مقابل دنیا و آدمهایش برایت ایستاده کف میزنم.
زنده باد به این همه زیبایی که سهم من نشد.
دیروز پرنده ها رفتند
امروز تو رفتی
وفردا...
پس از سالیان انتظار
در پشت پرده لبخند
کنج تنهایی این سکوت مرده
که متواری از آفتاب دمیده است
با چشمانی بسته
با دنیایی از خاطرات فراموش شده
شاید
من...
نیز بروم