نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

شعرکده ** غمکده **

  • نویسنده موضوع .ARMIN
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 3,248
  • بازدیدها 28,648
  • کاربران تگ شده هیچ

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #181
امشب تمام خويش را از غصه پرپر ميكنم

گلدان زرد ياد را با تو معطر ميكنم

تو رفته اي و رفتنت يك اتفاق ساده نيست

ناچار اين پرواز را اين بار باور ميكنم

يك عهد بستم با خودم وقتي بيايي پيش من

يه احترام رجعتت من ناز کمتر مي کنم

يك شب اگر گفتي برو ديگر ز دستت خسته ام

آن شب براي خلوتت يك فكر ديگر ميكنم

صحن نگاهت را به روي اشتياقم باز کن

من هم ضريح عشق را غرق کبوتر ميكنم

شعريست باغ چشم تو غرق سكوت و آرزو

يك روز من اين شعر را تا آخر از بر ميكنم

گر چه شكستي عهد را مثل غرور ترد من

اما چنان ديوانه ام که با غمت سر ميكنم

زيبا خدا پشت و پناه چشمهاي عاشقت

با اشك و تكرار و دعا راه تو را تر ميكنم
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #182
ازطاق دو ابروی تو ای کعبه‌ی مقصود
خلقی بگمانند که محراب کدامست

چشم تو اگر خون دلم ریخت عجب نیست
او را چه توان گفت که او م**س.ت مدامست

خسرو که سلامت نکند عیب مگیرش
عاشق که ترا دید چه پروای سلامست
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #183
نگارا، از وصال خود مرا تا کی جدا داری؟

چو شادم می‌توانی داشت، غمگینم چرا داری؟



چه دلداری؟ که هر لحظه دلم از غم به جان آری

چه غم خواری؟ که هر ساعت تنم را در بلا داری



به کام دشمنم داری و گویی: دوست می‌دارم

چگونه دوستی باشد، که جانم در عنا داری؟



چه دانم؟ تا چه اجر آرم من مسکین بجای تو

که گر گردم هلاک از غم من مسکین، روا داری



بکن رحمی که مسکینم، ببخشایم که غمگینم

بمیرم گر چنین، دانم مرا از خود جدا داری



مرا گویی: مشو غمگین، که خوش دارم تو را روزی

چو می‌گردم هلاک از غم تو آنگه خوش مرا داری!



عراقی کیست تا لافد ز عشق تو؟ که در هر کو

میان خاک و خون غلتان چو او صد مبتلا داری
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #184
من از راهی دور
برای خواندن خواب های تو آمده‌ام،
من از راهی دور
برای گفتن از گریه های خویش
راهی نیست،
در دست افشانی حروف
باید به مراسم آسان اسم تو برگردم،
من به شنیدن اسم تو عادت دارم
من
مشق نانوشته ام به دست نی،
خواندن از خواب تو آموخته ام به راه
من
باران بریده ام به وقت دی،
گفتن از گریه های تو آموخته ام به راه
به من بگو
در این برهوت بی خواب و طی،
مگر من چه کرده‌ ام
که شاعرتر از اندوه آدمی ام آفریده اند؟
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #185
که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد

لب تو میوه ممنوع، ولی لب هایم

هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند نشد

با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر

هیچ کس… هیچ کس اینجا به تو مانند نشد

هر کسی در دل من جای خودش را دارد

جانشین تو در این سینه “خداوند” نشد

خواستند از تو بگویند شبی شاعرها

عاقبت با قلم شرم نوشتند: نشد!
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #186
امشب تمام خويش را از غصه پرپر ميكنم

گلدان زرد ياد را با تو معطر ميكنم

تو رفته اي و رفتنت يك اتفاق ساده نيست

ناچار اين پرواز را اين بار باور ميكنم

يك عهد بستم با خودم وقتي بيايي پيش من

يه احترام رجعتت من ناز کمتر مي کنم

يك شب اگر گفتي برو ديگر ز دستت خسته ام

آن شب براي خلوتت يك فكر ديگر ميكنم

صحن نگاهت را به روي اشتياقم باز کن

من هم ضريح عشق را غرق کبوتر ميكنم

شعريست باغ چشم تو غرق سكوت و آرزو

يك روز من اين شعر را تا آخر از بر ميكنم

گر چه شكستي عهد را مثل غرور ترد من

اما چنان ديوانه ام که با غمت سر ميكنم

زيبا خدا پشت و پناه چشمهاي عاشقت

با اشك و تكرار و دعا راه تو را تر ميكنم
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #187
با لشکرت چه حاجَت


رفتن به جنگ دشمن؟


تو خود به چشم و ابرو


برهَم زنی سپاهی...


سعدی
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #188
بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست
آه بی تاب شدن، عادت کم حوصله هاست

همچو عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست

آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد
بال وقتی قفس پرزدن چلچله هاست

بی تو هر لحظه مرا بیم فروریختن است
مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست

باز می پرسمت از مساله ی دوری و عشق
و سکوت تو جواب همه ی مساله هاست
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #189
نمی دونی تو این روزا چقدر از زندگی سیرم

دارم می میرم از اینکه تو رفتی و نمی میرم

نمی دونی تو این روزا چقدر یاد تو می افتم

ته دنیام نزدیکه نگاه کن کی بهت گفتم

کجا باید برم بی تو، تویی که قدّ ِ دنیامی

که هر جایی رو می بینم نبینم پیش چشمامی

برم هر جای این دنیا شبم با بغض دمسازه

آخه هر جا یه چیزی هست منُ یاد تو بندازه

نمی دونم تو این برزخ کی از این درد می میرم

نمی دونم چرا یک شب فراموشی نمی گیرم

منُ اینجا بکُش وقتی قراره تازه رویا شی

اگه تا آخر دنیا قراره تو دلم باشی….
 
امضا : .ARMIN

.ARMIN

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
11,235
پسندها
5,542
امتیازها
60,919
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #190
باید كسی باشد شبی ماتم بگیرد

وقتی نبودم صورتش را غم بگیرد

باید كسی باشد كه عكس خنده ام را

در لابه لای گریه اش محكم بگیرد

چشمش به هر كوچه خیابانی بیافتد

باران تنهاتر شدن، نَم نَم… بگیرد

هی شهر را با خاطراتش در نَوَردَد

آینده اش را سایه ای مبهم بگیرد

از گریه‌های او خدا قلبش بلرزد

از گریه‌های او نفسهایم بگیرد

من! جای خالی باشم و او هم برایم

هر پنج شنبه شاخه ای مریم بگیرد
 
امضا : .ARMIN
عقب
بالا