نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

شعرکده ** غمکده **

  • نویسنده موضوع .ARMIN
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 3,248
  • بازدیدها 28,643
  • کاربران تگ شده هیچ

shayesteh

رفیق جدید انجمن
سطح
0
 
ارسالی‌ها
51
پسندها
74
امتیازها
123
مدال‌ها
1
  • #3,001
من بسیار گریسته ام
هنگامی که آسمان ابری است
مرا نیت آن است
که از خانه بدون چتر بیرون باشم
من بسیار زیسته ام
اما اکنون مراد من است
که از این پنجره برای باری
جهان را آغشته به شکوفه های گیلاس بی هراس،
بی محابا ببینم
 

shayesteh

رفیق جدید انجمن
سطح
0
 
ارسالی‌ها
51
پسندها
74
امتیازها
123
مدال‌ها
1
  • #3,002
چند صباحی است
عاشقی گناه شده و
عاقلان بی گناه ما را سرزنش می کنند
ما را خیالی نیست
چرا که اگر عاشقی گناهست ، ما غرق گناهیم

“مهدی اخوان ثالث”
 

shayesteh

رفیق جدید انجمن
سطح
0
 
ارسالی‌ها
51
پسندها
74
امتیازها
123
مدال‌ها
1
  • #3,003
خورشید جاودانه می درخشد در مدار خویش
ماییم که پا جای پای خود می نهیم و غروب می کنیم
هر پسین
این روشنای خاطر آشوب در افق های تاریک دوردست
نگاه ساده فریب کیست که همراه با زمین
مرا به طلوعی دوباره می کشاند ؟
 

shayesteh

رفیق جدید انجمن
سطح
0
 
ارسالی‌ها
51
پسندها
74
امتیازها
123
مدال‌ها
1
  • #3,004
گاهی میان خلوت جمع
یا در انزوای خویش
موسیقی نگاه تو را گوش می‌کنم
وز شوقِ این محال
که دستم به دست توست
من جای راه رفتن
پرواز می‌کنم …!
 

shayesteh

رفیق جدید انجمن
سطح
0
 
ارسالی‌ها
51
پسندها
74
امتیازها
123
مدال‌ها
1
  • #3,005
نمی‌خواستم
این عشق را فاش کنم
ناگاه به خود آمدم،
دیدم همه کلمات راز مرا می‌دانند

این است که
هرچه می‌نویسم
عاشقانه‌ای برای تو می‌شود

شهاب مقربین
 

shayesteh

رفیق جدید انجمن
سطح
0
 
ارسالی‌ها
51
پسندها
74
امتیازها
123
مدال‌ها
1
  • #3,006
چاه را چون قصر قیصر کرده‌ای

کیمیایی کیمیایی کیمیا

یک ولی کی خوانمت که صد هزار

اولیایی اولیایی اولیا
 

shayesteh

رفیق جدید انجمن
سطح
0
 
ارسالی‌ها
51
پسندها
74
امتیازها
123
مدال‌ها
1
  • #3,007
دل چه شود چو دست دل گیرد دست دلبری

مس چه شود چو بشنود بانگ و صلای کیمیا

آمد دلبری عجب نیزه به دست چون عرب

گفتم هست خدمتی گفت تعال عندنا
 

shayesteh

رفیق جدید انجمن
سطح
0
 
ارسالی‌ها
51
پسندها
74
امتیازها
123
مدال‌ها
1
  • #3,008
زهی این کیمیای حق که هست از مهر جان او

که عین ذوق و راحت شد همه رنج و تعب ما را

عنایت‌های ربانی ز بهر خدمت آن شه

برویانید و هستی داد از عین ادب ما را
 

shayesteh

رفیق جدید انجمن
سطح
0
 
ارسالی‌ها
51
پسندها
74
امتیازها
123
مدال‌ها
1
  • #3,009
شیرین سخنی که از لبش جان می‌ریخت
کفرش ز سر زلف پریشان می‌ریخت
گر شیخ به کفر زلف او پی بردی
خاک سیه‌ای بر سر ایمان می‌ریخت
 

shayesteh

رفیق جدید انجمن
سطح
0
 
ارسالی‌ها
51
پسندها
74
امتیازها
123
مدال‌ها
1
  • #3,010
تا منزل آدمی سرای دنیاست
کارش همه جرم و کار حق، لطف و عطاست
خوش باش که آن سرا چنین خواهد بود
سالی که نکوست، از بهارش پیداست
 
عقب
بالا