من دردم
درد یعنی صورت پاییزی تو
یعنی نا امید
بعضا قامت تو ، بعضا دهان تو
و بعضی وقت ها ، سایه ی پشت چشمان تو
یعنی کودکی تو
در کوچه های استانبول
استانبولی که گاهی وقت ها
احساس می کنم هیچ وقت ندیده ام
و یا شمعی که تو
شبانه در کلیسا
روشن اش می کنی
و یا مرگ تو
برای صورتی که
هیچ وقت ندیده ای
یعنی زمان
که در نبود تو
بی معناست
و صورتی که همیشه در من
تغییر می کند
صورتی که
هم شب و هم سپیده دم را
با خود دارد
من
آن آواره ام
که در دست خط درد
بزرگ شده ام