متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

شاعرغیرپارسی دفتر شعر| فرانچسکوپترارک

  • نویسنده موضوع mahdllix
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 1
  • بازدیدها 249
  • کاربران تگ شده هیچ

mahdllix

کاربر برتر
سطح
13
 
ارسالی‌ها
428
پسندها
7,031
امتیازها
24,673
مدال‌ها
14
  • نویسنده موضوع
  • #1
به نام خدا :rose:








QuotePhoto00332d26.jpg
 
امضا : mahdllix
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Hani.Nt

mahdllix

کاربر برتر
سطح
13
 
ارسالی‌ها
428
پسندها
7,031
امتیازها
24,673
مدال‌ها
14
  • نویسنده موضوع
  • #2
گیسوی زرین خود را

به دست نسیم سپرده بود

ونسیم

آن را به صدها چین و شکن فریبنده

پراکنده بود .

به فروغی با زیبایی برون از

اندازه ی دیدگانش می درخشید

کمتر کسی به چشمانش نگریسته بود .

نمی دانم درست و یا به خطا دیدم که

چهره اش آگنده از مهر بود .

من که اخگر عشق در سینه داشتم

شگفت نبود که یک باره به خرمن دلم زند

گام هایش به انسان فانی نمی ماند .

سیمایی فرشته گون داشت

آهنگ صدایش نوای انسان معمولی را نداشت

پیکری بود آسمانی ، خورشیدی تابان بود .

من او را بدین گونه دیدم ،

هر آینه چنین نباشد ،

کاستن از کشش کمان ،

زخم تیر را درمان پذیرتر نمی کند .
 
امضا : mahdllix

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا