دیوانه سازه اومده داره روحمو میخوره چوبدسستیم رو در اوردم ، دوستم از اون طرف(ایساده بر و بر نیگاه میکنه که یه دمنتور داره روحمو میکشه بیرون) داد میزنه:می خوای پاترونوس بزنی؟؟ میگم: پ ن پ می خوام با چوبدستیم چنتا چایی ظاهر کنم که با روحم بخوره!زشته مهمانمونه!!