در غروب جمعه ها نه تنها دل من بلکه دل تمام دنیا میگیر هنوز هم نمیدانم چرا......؟؟؟؟!!!
از روز آمدنت ......از روز آمدنت....
چه بگویم هر روز صبح که بیدار میشوم و بر سجاده عشق می ایستم تا نماز عشق به پادارم تشنه دیدارت هستم ....!!! هر روز چشم براهت هستم هر صبح جمعه این شعر را با خود زمزمه میکنم
(شاید این جمعه بیاید... شاید ... چهره از پرده گشاید... شاید...)
منتظر هستم.. منتظر دیدارت تا بیایی و مارا با قدوم مبارکت از جهل برهانی ...
من همانند تشنه ای هستم که در بیابانی داغ و سوزان منتظر باران رحمت الهی است ...!!!
ایکاش زودتر بیایی ومرا سیراب ظهورت گردانی مولای من بیا و با آمدنت مرحمی باشی بر همه سینه سوختگانت اللهم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.