دیالوگ ◘| دیالوگ‌های ماندگار سریال sherlock |◘

[SHIRIN.SH]

جان: خوب؟ گفتی بیام لابد مسله ی مهمی پیش اومده
شرلوک: اوه اره البته میشه گوشیتو قرض بگیرم ؟
جان : گوشیمو رو ؟
شرلوک : اره اخه ممکنه مال منو بشانسن چون رو وب سایتمه .
جان : خانم هادسونم گوشی داره
شرلوک : پایین بود چند بارم داد زدم جواب نداد
جان : من اون طرف لندن بودم
شرلوک : منم عجله ای نداشتم(:​

 

[SHIRIN.SH]

دکتر واتسون خطاب به شرلوک یادت باشه که یک زن ممکنه بمیره.
شرلوک : چرا یادم باشه ؟ بیمارستان ها پر از ادم های در حال مرگ هستند.چرا نمیری بغل تخت اونا اشک بریزی تا ببینی کمکی بهشون میکنه یا نه ؟​

 

[SHIRIN.SH]

شرلوک : هیچ روحی توی این دنیا وجود نداره به غیر از اونایی که خودمون برای خودمون میسازیم.​

 

[SHIRIN.SH]

شرلوک : ترس نشانه خرد در مقابله با خطره، دلیلی برای خجالت نیست​

 

[SHIRIN.SH]

شرلوک : اندرسون بلند فکر نکن چون بهره هوشی کل خیابان رو کم می کنی ! :))​

 

[SHIRIN.SH]

شجاعت مودبانه ترین کلمه موجود برای حماقته​

 

[SHIRIN.SH]

شرلوک : خیلی نزدیک بود، ولی موفق نشدی،تو کنترلت رو از دست دادی بازی خیلی دقیق بود تو خیلی بیش از حد از کار خودت لذت میبردی
آیلین آدلر :چیزی به عنوان بیش از حد وجود نداره
شرلوک : اه، لذت بردن از روند بازی اشکالی نداره،من هوسی که بازی میاره رو میفهمم،ولی احساسات؟احساسات ضعفی هست که در طرف بازنده وجود داره
آیلین آدلر :احساسات؟در مورد چی حرف میزنی؟
شرلوک : تو
آیلین آدلر :اه خدای من،این مرد بیچاره رو ببین،تو واقعا فکر نمیکنی که من بهت علاقه داشتم؟چرا؟چون تو شرلوک هلمز بزرگ هستی؟کاراگاه باهوشی که کلاه جالب سرشه؟
شرلوک : نه!چون من نبضت رو گرفتم،ضربان قلبت بالا رفت،مردمک چشمت گشاد شد......تصور میکنم جان واتسون فکر میکنه که عشق برای من یه رازه،ولی انفعالات شیمیایی عشق خیلی ساده و...​

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[SHIRIN.SH]

-من فکر میکردم که تو همه چیزو درک میکنی
-البته که نه! اونجوری باعث هدر رفتن مغز به صورت مخوفی میشد.​

 

[SHIRIN.SH]

مری: می دونی من عضو ی کمپین هستم.
لستراد:چه کمپینی؟
مری: حق رآی دادن به زن ها.
لستراد: کمپین موافق یا مخالف!؟
مری: گمشو بیرون(:​

 

[SHIRIN.SH]

مالی: تو یکم شبیه پدرم هستی. اون مُرده..... نه ببخشید.
شرلوک: مالی لطفا برای گپ زدن تلاش نکن. این اصلا جزو نقاط قوتت نیست
مالی: وقتی داشت می مرد. همش خندون بود. خیلی دوست داشتنی بود. به جز مواقعی که فکر می کرد هیچ کس نگاهش نمی کنه. من یه بار همچین موقعی دیدمش. خیلی ناراحت بود
شرلوک : مالی...!
مالی: تو هم ناراحت به نظر می رسی. وقتی فکر می کنی اون(جان) نگاهت نمی کنه​