دیالوگ ◘| دیالوگ‌های ماندگار سریال sherlock |◘

[SHIRIN.SH]

(مکالمه بین شرلوک و واتسون) واتسون : چرا این موضوع به فکر خودم نرسید؟
شرلوک : چون تو خنگی
*واتسون با عصبانیت بهش نگاه میکنه*
شرلوک : نه نه نه ناراحت نشو چون بیشتر مردم خنگن(:​

 

[SHIRIN.SH]

دختر بچه: «وقتی بابابزرگ مُرد، نذاشتن ما ببینیمش. واسه اینه که رفته به بهشت؟!»
شرلوک هلمز: «مردم وقتی می میرن نمی رن بهشت. می برنشون توی یه اتاق مخصوص و می سوزوننشون!»(:
| هلاک ارتباطش با مردمم:)) |​

 

[SHIRIN.SH]

شرلوک: چرا هیچ وقت درد رو احساس نمیکردی؟
موریارتی: درد همیشه احساس میشه ،ولی لازم نیست ازش بترسی!​

 

[SHIRIN.SH]

کرگ: شاید بهتر باشه جزییات بیشتری بگی
شرلوک:نه نه نه فقط دروغ ها پرجزییات هستن​

 

[SHIRIN.SH]

شرلوک به جان: اگه میتونی بیا یه کاری دارم
*دوباره اس ام اس*
شرلوک به جان: حتی نتونستی بیا​

 

[SHIRIN.SH]

جان: زندگی مردم در خطره شرلوک .تو اصلا به این موضوع اهمیت میدی؟
شرلوک هلمز: اهمیت دادن من اونا رو نجات میده؟
جان: نه
شرلوک: پس بذار کارمو ادامه بدم.​

 

[SHIRIN.SH]

شرلوک:جان.... چرا مردم هر چیزی رو که میبینن باور میکنن؟​

 

[SHIRIN.SH]

 

[SHIRIN.SH]