راست : چرا همش باید در یاد گذشته زندگی کنم؟ دیگه دلم نمی خواد چیزی رو بدونم تو این دنیا چیزی حل نمیشه یه نفر یه روز بهم گفت: زمان مثه چرخه تکرار میشه هرکاری که تا الان کردیم یا خواهیم کرد بار ها و بارها انجام خوهیم داد
راست: همه آدمها از مرگ میترسن ، اما وقتی باهاش رو به رو میشن وقتی که تنها یه ذره مونده تا تموم شه ، ازش استقبال میکنن چون اونجاست که معنای واقعی رهایی رو میفهمن!