PaRIsA-R کاربر نیمه فعال کاربر نیمه فعال تاریخ ثبتنام 30/3/17 ارسالیها 463 پسندها 2,772 امتیازها 26,473 11/8/17 نویسنده موضوع #1 تا حالا شده که واسه یه رمان گریه کنید؟؟ اسم رمانم بگید :) خودم واسه رمان (همه هستیه من و مانع و...) بسی گریه کردم:| امضا : PaRIsA-R
تا حالا شده که واسه یه رمان گریه کنید؟؟ اسم رمانم بگید :) خودم واسه رمان (همه هستیه من و مانع و...) بسی گریه کردم:|
ASIL مدیر بازنشسته مدیر بازنشسته تاریخ ثبتنام 4/4/17 ارسالیها 1,470 پسندها 7,372 امتیازها 33,973 سن 23 11/8/17 #2 اره. جایی نرو. انقدر غمگین بود. زخم پاییز. از همین نویسنده.خانم معصومه ابی امضا : ASIL
zeinab z کاربر فعال کاربر فعال تاریخ ثبتنام 24/6/17 ارسالیها 735 پسندها 8,833 امتیازها 31,973 سن 25 11/8/17 #3 اره بابا واسه خیلی از رمانها مثلا غم نبودت وای خدا وحشتناک روحیمو نابود کرد وای یکی هم آخرین بوسه خیلیی تلخ بود اخرش امضا : zeinab z
اره بابا واسه خیلی از رمانها مثلا غم نبودت وای خدا وحشتناک روحیمو نابود کرد وای یکی هم آخرین بوسه خیلیی تلخ بود اخرش
Najva❁ نویسنده برتر نویسنده انجمن تاریخ ثبتنام 1/4/17 ارسالیها 3,177 پسندها 36,653 امتیازها 69,173 سن 23 11/8/17 #4 برای اسطوره چهار بار گریه کردم اواز چکاوک و یه رمان دیگه :) امضا : Najva❁
Melissa مدیر بازنشسته مدیر بازنشسته تاریخ ثبتنام 31/3/17 ارسالیها 81 پسندها 2,674 امتیازها 16,473 11/8/17 #5 من دقیق یادم نمیاد ولی این رمان سفر به دیار عشق خیلی بدجور گریه کردم اصلا فقط وقتی همه خواب بودن میخوندم:at_wits_end: تا مسخره نکنن:|
من دقیق یادم نمیاد ولی این رمان سفر به دیار عشق خیلی بدجور گریه کردم اصلا فقط وقتی همه خواب بودن میخوندم:at_wits_end: تا مسخره نکنن:|
**Reyhane** نو ورود نو ورود تاریخ ثبتنام 16/6/17 ارسالیها 9 پسندها 735 امتیازها 4,363 12/8/17 #6 من 10 11 سالم بود داشتم داستان سیر عجایب از دارن شان و میخوندم دقیق یادم نیست کدوم جلدش بود ولی سر مرگ اقای کرپسلی انقد گریه کردم شده سر کتابای دیگه اشک بریزم ولی گریه ن امضا : **Reyhane**
من 10 11 سالم بود داشتم داستان سیر عجایب از دارن شان و میخوندم دقیق یادم نیست کدوم جلدش بود ولی سر مرگ اقای کرپسلی انقد گریه کردم شده سر کتابای دیگه اشک بریزم ولی گریه ن
**Reyhane** نو ورود نو ورود تاریخ ثبتنام 16/6/17 ارسالیها 9 پسندها 735 امتیازها 4,363 12/8/17 #7 حالا یادم اومد چند بارم سر کتاب محبت از ادموندو د امیچیس اونجا که میرن مدرسه نابینایانو فراموش کردن صورت مادرو... اینا گریه کردم امضا : **Reyhane**
حالا یادم اومد چند بارم سر کتاب محبت از ادموندو د امیچیس اونجا که میرن مدرسه نابینایانو فراموش کردن صورت مادرو... اینا گریه کردم
تیام کاربر فعال کاربر فعال تاریخ ثبتنام 30/6/17 ارسالیها 42 پسندها 2,192 امتیازها 24,073 18/8/17 #8 هیچ کدوم چون همشون برگرفته از تخیل نویسندس یا اگرم واقعیت باشه پروبال داده شده بهش فقط خاطرات کاربرای نویسنده خیلی بد بود خیلی امضا : تیام
هیچ کدوم چون همشون برگرفته از تخیل نویسندس یا اگرم واقعیت باشه پروبال داده شده بهش فقط خاطرات کاربرای نویسنده خیلی بد بود خیلی
پروین امیرکافی رو به پیشرفت رو به پیشرفت تاریخ ثبتنام 7/8/17 ارسالیها 194 پسندها 1,521 امتیازها 10,013 18/8/17 #9 اره دختره خیلی بدبخت بود یاد بدبختیای خودم اوفتادم=))))))))))) امضا : پروین امیرکافی
SHAB نو ورود نو ورود تاریخ ثبتنام 24/6/17 ارسالیها 0 پسندها 548 امتیازها 3,513 28/8/17 #10 اره زیاد همه هستی من /قرار نبود/ گناهکار / چشمه عشراق