صبح هم تو باشگاه آهنگ «بگو ای یار بگو»ی ابی رو گذاشته بودن تا ما مثلاً باهاش ورزش کنیم؛ خود ابی وقتی اون و می شنوه سرشو می ذاره رو شونه های مهشید زار می زنه و صورت شو چنگ می ندازه و روله روله می گه، بعد من باهاش حرکت مامبو بزنم؟!
به یه ماشین مدل بالا راه دادم رد بشه، پراید بغلی گفت داداش ناموسا اگه منم بودم راه میدادی گفتم از اینطرف بیا اگه بهت راه ندادم هرچی تو بگی، رفت از اونطرف اومد بهش راه ندادم که دیگه زود قضاوت نکنه!
یه بار رفتم کلاس پیانو مربی گفت تا حالا ساز زدی؟ گفتم آره قبلا گیتار کار کردم. گفت خوبه پس بزار زمین اون پیانو رو من نمیدونم چه جوری پیانو به این بزرگی رو مثه گیتار گذاشتی رو پات