S sara.gh کاربر فعال کاربر فعال تاریخ ثبتنام 22/8/18 ارسالیها 1,085 پسندها 13,124 امتیازها 40,673 مدالها 7 سطح 0 5/10/19 #71 با دل گفتم چو یار بی فرمانست این صبر هوس پختن بیپایانست دل گفت نفس مزن که تدبیر آنست هم پختن این هوس که نتوان دانست
با دل گفتم چو یار بی فرمانست این صبر هوس پختن بیپایانست دل گفت نفس مزن که تدبیر آنست هم پختن این هوس که نتوان دانست
S sara.gh کاربر فعال کاربر فعال تاریخ ثبتنام 22/8/18 ارسالیها 1,085 پسندها 13,124 امتیازها 40,673 مدالها 7 سطح 0 5/10/19 #72 با آنکه دلم در غم هجرت خونست شادی به غم توام ز غم افزونست اندیشه کنم هر شب و گویم یارب هجرانش چنین است وصالش چونست
با آنکه دلم در غم هجرت خونست شادی به غم توام ز غم افزونست اندیشه کنم هر شب و گویم یارب هجرانش چنین است وصالش چونست
S sara.gh کاربر فعال کاربر فعال تاریخ ثبتنام 22/8/18 ارسالیها 1,085 پسندها 13,124 امتیازها 40,673 مدالها 7 سطح 0 5/10/19 #73 پایی که ز بند عالمی بیرونست پالود به خون و زین غمم دل خونست ای تاج سر زمانه آخر کم ازین کای دست خوش زمانه پایت چونست
پایی که ز بند عالمی بیرونست پالود به خون و زین غمم دل خونست ای تاج سر زمانه آخر کم ازین کای دست خوش زمانه پایت چونست
S sara.gh کاربر فعال کاربر فعال تاریخ ثبتنام 22/8/18 ارسالیها 1,085 پسندها 13,124 امتیازها 40,673 مدالها 7 سطح 0 5/10/19 #74 گر شرح نمیدهم که حالم چونست یا از تو مرا چه درد روزافزونست پیداست چو روز نزد هرکس که مرا با این لب خندان چه دل پر خونست 61
گر شرح نمیدهم که حالم چونست یا از تو مرا چه درد روزافزونست پیداست چو روز نزد هرکس که مرا با این لب خندان چه دل پر خونست 61
fatemeh^_^ کاربر انجمن کاربر انجمن تاریخ ثبتنام 26/8/18 ارسالیها 486 پسندها 2,781 امتیازها 14,573 مدالها 14 سطح 12 22/4/21 #75 دستم که به گوهر قناعت پیوست پر بود و نبود آز را بر وی دست با دست طمع مگر شبی عهدی بست روز دگرش غیرت همت بشکست امضا : fatemeh^_^
دستم که به گوهر قناعت پیوست پر بود و نبود آز را بر وی دست با دست طمع مگر شبی عهدی بست روز دگرش غیرت همت بشکست
fatemeh^_^ کاربر انجمن کاربر انجمن تاریخ ثبتنام 26/8/18 ارسالیها 486 پسندها 2,781 امتیازها 14,573 مدالها 14 سطح 12 22/4/21 #76 من با تو که عشق جاودانی دارم یک مهر و هزار مهربانی دارم با من صنما چو زندگانی نکنی من بیتو بگو چه زندگانی دارم امضا : fatemeh^_^
من با تو که عشق جاودانی دارم یک مهر و هزار مهربانی دارم با من صنما چو زندگانی نکنی من بیتو بگو چه زندگانی دارم
fatemeh^_^ کاربر انجمن کاربر انجمن تاریخ ثبتنام 26/8/18 ارسالیها 486 پسندها 2,781 امتیازها 14,573 مدالها 14 سطح 12 22/4/21 #77 در کوی غمت هزار منزل دارم وز دست تو پای صبر در گل دارم در راه تو کار سخت مشکل دارم دل نیست پدید و صد غم دل دارم امضا : fatemeh^_^
در کوی غمت هزار منزل دارم وز دست تو پای صبر در گل دارم در راه تو کار سخت مشکل دارم دل نیست پدید و صد غم دل دارم
fatemeh^_^ کاربر انجمن کاربر انجمن تاریخ ثبتنام 26/8/18 ارسالیها 486 پسندها 2,781 امتیازها 14,573 مدالها 14 سطح 12 22/4/21 #78 دل در خم آن زلف معنبر بنشست جان گفت که دل رفت وزین غمکده رست من هم پی دل روم به هر حال که هست مسکین چو به لب رسید پایش بشکست امضا : fatemeh^_^
دل در خم آن زلف معنبر بنشست جان گفت که دل رفت وزین غمکده رست من هم پی دل روم به هر حال که هست مسکین چو به لب رسید پایش بشکست
fatemeh^_^ کاربر انجمن کاربر انجمن تاریخ ثبتنام 26/8/18 ارسالیها 486 پسندها 2,781 امتیازها 14,573 مدالها 14 سطح 12 22/4/21 #79 جانا به جان رسید ز عشق تو کار ما دردا که نیستت خبر از روزگار ما در کار تو ز دست زمانه غمی شدم ای چون زمانه بد، نظری کن به کار ما بر آسمان رسد ز فراق تو هر شبی فریاد و نالهای دل زار زار ما دردا و حسرتا که به جز بار غم نماند با ما به یادگاری از آن روزگار ما بودیم بر کنار ز تیمار روزگار تا داشت روزگار ترا در کنار ما آن شد که غمگسار غم ما تو بودهای امروز نیست جز غم تو غمگسار ما آری به اختیار دل انوری نبود دست قضا ببست در اختیار ما امضا : fatemeh^_^
جانا به جان رسید ز عشق تو کار ما دردا که نیستت خبر از روزگار ما در کار تو ز دست زمانه غمی شدم ای چون زمانه بد، نظری کن به کار ما بر آسمان رسد ز فراق تو هر شبی فریاد و نالهای دل زار زار ما دردا و حسرتا که به جز بار غم نماند با ما به یادگاری از آن روزگار ما بودیم بر کنار ز تیمار روزگار تا داشت روزگار ترا در کنار ما آن شد که غمگسار غم ما تو بودهای امروز نیست جز غم تو غمگسار ما آری به اختیار دل انوری نبود دست قضا ببست در اختیار ما
fatemeh^_^ کاربر انجمن کاربر انجمن تاریخ ثبتنام 26/8/18 ارسالیها 486 پسندها 2,781 امتیازها 14,573 مدالها 14 سطح 12 22/4/21 #80 بیا ای جان بیا ای جان بیا فریاد رس ما را چو ما را یک نفس باشد نباشی یک نفس ما را ز عشقت گرچه با دردیم و در هجرانت اندر غم وز عشق تو نه بس باشد ز هجران تو بس ما را کم از یک دم زدن ما را اگر در دیده خواب آید غم عشقت بجنباند به گوش اندر جرس ما را لبت چون چشمهٔ نوش است و ما اندر هوس مانده که بر وصل لبت یک روز باشد دسترس ما را به آب چشمهٔ حیوان حیاتی انوری را ده که اندر آتش عشقت بکشتی زین هوس ما را امضا : fatemeh^_^
بیا ای جان بیا ای جان بیا فریاد رس ما را چو ما را یک نفس باشد نباشی یک نفس ما را ز عشقت گرچه با دردیم و در هجرانت اندر غم وز عشق تو نه بس باشد ز هجران تو بس ما را کم از یک دم زدن ما را اگر در دیده خواب آید غم عشقت بجنباند به گوش اندر جرس ما را لبت چون چشمهٔ نوش است و ما اندر هوس مانده که بر وصل لبت یک روز باشد دسترس ما را به آب چشمهٔ حیوان حیاتی انوری را ده که اندر آتش عشقت بکشتی زین هوس ما را