روز اول مهر چکار کردید دوستان؟؟؟

nisham

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
13/7/18
ارسالی‌ها
38
پسندها
694
امتیازها
3,863
سن
21
سطح
0
 
  • #21
ما هنوز کتاب نداریم:108:

پس به همراه دبیران گرامی زل زدیم به در و دیوار:984:
 
امضا : nisham

Sepehr Misayi

طراح انجمن
طراح انجمن
تاریخ ثبت‌نام
18/7/19
ارسالی‌ها
67
پسندها
1,024
امتیازها
6,403
مدال‌ها
1
سطح
0
 
  • #22
زنگ اول ریاضی دبیر ریاضی اومد خودش رو بهمون معرفی کرد و امتحان گرفت از پارسالمون...
زنگ دوم اجتماعی بود. یک معلم خوب،مهربون و با شعوری داریم که نگو اصلا
زنگ سوم در میانه‌ی آفتاب و حیاط تعریف های امام جمعه‌ی شهرمان از نوه‌ی گرامی‌شان را می‌شنیدیم و در آخر هم نماز خوانده آمدیم.
توی این سه روز من چهار تا مثبت برای درس ریاضی و سه مثبت برای عربی گرفتم چقذه فعال
فرق پسر خوبو نسبتا بد همینجا معلوم‌ میشه!

من هنو نرفتم مد اصن...معلومم نیس کی برم :biggtrin:
 
امضا : Sepehr Misayi

atiyeh

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
16/8/18
ارسالی‌ها
390
پسندها
2,973
امتیازها
14,573
مدال‌ها
15
سطح
12
 
  • #23
انتقام 12 سال صبح زود بیدار شدن و گرفتم
و تا یک بعداز ظهر خوابیدم
 
امضا : atiyeh

Reyhaneh.m

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
12/7/18
ارسالی‌ها
676
پسندها
11,360
امتیازها
28,473
مدال‌ها
22
سطح
19
 
  • #24
بینام خدا.
آقا! رفتم مدرسه! تنها و ناامید رفتم اول صبح تو مدرسه به اون بزرگی. شدید ناامید بودم. هیشکی رو نمی‌شناختم! نمی‌دونستم کجا وایسم، مثل کلاس اولی‌ها. خلاصه با بدبختی به تمام عیار، یه جا وایسادم یه دفعه هنوز شروع نشده یه مرده‌ی عوضی خر لجن! اومد یه ساعت برامون حرف مفت زد (هر جا هستی خدا لعنتت کنه! تو آفتاب برامون زر زدی.) خلاصه حرف زدن‌های گهر بارش که تموم شد گروه سرود اومد! یه نیم ساعتی هم اونا علافمون کردن /=
بعدش همه رفتن سر کلاسشون و ما ریاضی‌های بدبخت فلک زده چون تو کلاسمون کتاب بود، آواره شدیم. رفتم سراغ هم‌کلاسی‌هام کلا از دنیا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Reyhaneh.m

Selin

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
2/2/18
ارسالی‌ها
217
پسندها
3,516
امتیازها
16,763
مدال‌ها
18
سن
20
سطح
11
 
  • #25
بیکار تاساعت اخر معلم نداشتیم
 
امضا : Selin

Minaa

کاربر سایت
رفیق جدید انجمن
تاریخ ثبت‌نام
16/6/19
ارسالی‌ها
73
پسندها
1,084
امتیازها
6,278
مدال‌ها
8
سن
20
سطح
8
 
  • #26
من لوازم نقاشیمو بردم
فیگور دوستامو کشیدم
یک چهره نیم رخم ذهنی کشیدم
:/
خوب حوصله گوش دادن به حرفای معلمان رو نداشتم
همون روز اول گفتن باید مسابقات شرکت کنیم:/
شعر حفظی هم دادن.هعی
 
امضا : Minaa

Baaaaran

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
12/11/18
ارسالی‌ها
661
پسندها
12,762
امتیازها
31,973
مدال‌ها
16
سطح
19
 
  • #27
هیچی دیگه خیلی کسل کننده بود...
زنگ اول یه معلم ادبیات اومد درست دو ساعت رو راجب نظم حرف زد و اینکه پارسال یکی رو انداخته این رو به شیوه های مختلف بیان کرد یعنی انقدر گفت که دیگه فک خودش خسته شد :/
بقیه‌ی زنگ ها هم که طبق روال عادی خسته کننده :108:
 

hadi

ارشد بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
30/7/19
ارسالی‌ها
3,546
پسندها
17,873
امتیازها
71,673
مدال‌ها
101
سطح
34
 
  • #28
Screenshot_۲۰۱۹-۰۹-۲۶-۰۲-۴۲-۲۷.png
همچین روز اول مهر برام بد نبودش
یه خورده سخت گذشت خخخ
روز اولو دبیرا اومدن سر کلاس بلا استثنا درس دادن
گربه دم هجله که میدونید چیه
اون گربه هه رو برامون کشتن دیگه :133::133::133: منم درس نمیخونما خخخ
 
امضا : hadi

Faezeh.farkovich

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
26/9/19
ارسالی‌ها
1
پسندها
12
امتیازها
30
سطح
0
 
  • #29
اول مهر که هیچی دوم و سومم خیلی راحت تا دو ظهر خوابیدم
 

ـHarleyـ

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
10/7/19
ارسالی‌ها
364
پسندها
7,981
امتیازها
24,583
مدال‌ها
1
سن
19
سطح
0
 
  • #30
روز دوم مدرسه،
معلم ادبیات گفت خودتون رو معرفی کنید با شغل مامان و باباتون هم بگین
ب من رسید گفتم ب نام خدا، فاطمه هستم،
یه مامان دارم یه بابا،
بهو کل کلاس خندیدن، معلم هم بهم منفی داد :|
فکر کرد مسخره اش کردم :|
اخرشم می خاستم بگم صدای منو می شنوید از کالیفرنیا امریکا... دیگه وقت نشد بگم.
:)
 
آخرین ویرایش
عقب
بالا