عاشقانه‌ها عاشقانه‌های مهسا مجدر(غزل لنگرودی)

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #21
از من بجز یک کالبد چیزی نمانده
جسمی که سرتاسر اسیر ناتوانی ست
وسواسهای فکری و ترس فراگیر
اینها غذایِ روحِ بیمارِ روانی ست

مادر نمی فهمد که فرزندش مریض است
هر روز چوبی لای چرخم می گذارد
می خواهد از من تا مرتب باشم اما
فرزند او حال نظافت را ندارد​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #22
تو، با دل طوفان‌زده‌ام يار نبودي
در موج بلاخيز گرفتار نبودي

در گوش تو خواندم غزل عشق چه بسيار
مي‌خواندم و افسوس كه بيدار نبودي

هر روز فقط مشغله‌ام عشق تو بود و...
مثل منِ ديوانه تو بيكار نبودي

محتاج نبودي تو به غمخواري اين دل
اين بود كه دلتنگ منِ زار نبودي​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #23
مثل هر شب دچار یک کابوس
مثل هر لحظه غرق در تلقین
مثل دردی شبیه کم خونی
بوی آرامشی که در بنزین...

کودکی هاش رفته بر باد و
عقده های ادیپ توی سرش
لمس معشوقه ای که مادر بود!
چه کند با رقابت پدرش؟​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #24
مثل سیگار ته کشیده ی تلخ
لای انگشت هات می میرم
مثل فنجان چای روی لبت
حالتی ماورای تفسیرم

پرم از اشتیاق بوی تنت
مثل پیراهنی که می پوشی
من که دلبسته ی نگاه توام
تو برو تا خود فراموشی​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #25
یک خانه ی کلنگی تنهایم
در پشت باغ های هراسیدن
یک داستان تلخ که پایانش
سبز است!
جای خالی خندیدن

یک مغز بی عقیده که می داند
خود را چه مفت بر همه بخشیده
سطل زباله ای که پرش کردند
از چیزهای فاسد و گندیده​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #26
پر می کند تمام فضا را از انفجار
بمبی که توی ساعت رو میزی من است
از سالیان خسته ی تقویم رد شدیم
دیدار راز جاده ی پر پیچ لطفا است

در تختخواب ملحفه های سفید را
نقشی زدیم با قلم قطره های خون
از خانه ای که درب ندارد گریختیم
مرموز مثل حمله ی پنهان یک جنون

مانند یک نظامی بدبخت کشته شد
عشق من و تو در تب و تاب شب کشیک
بر روی یعقه ی یونیفورمش به یادگار
تنها نشسته بود کمی بوی عطر بیک​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #27
دلم گرفته و تنها تو در خيال مني
تو آن ستاره ی دنباله‌دار فال مني

دوباره آتش دوري به جانم افتاده‌
نگو كه بي‌خبر از انقلاب حال مني

بدون تو سر خود را به سنگ مي‌كوبم
ببين جنون مرا چون تو اعتدال مني

در اين قفس كه پر از آسمان تنهايي‌ست
تو اشتياق پريدن براي بال مني​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #28
دردا كه در طبيعت اين چشم خواب نيست
در جشن شب‌نشيني من رقص ناب نيست

جايي كه بوي عشق مرا م**س.ت مي‌كند ــ
حقّا كه جاي بهره‌وري از ش*ر..اب نيست

مي‌گويمش ز فاصله‌هايي كه بين ماست
ديوانه‌دل به هيچ طريقي مجاب نيست​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #29
در من آرام فروخفته زنی ناآرام
با دلی زخمی و امواج تنی ناآرام

از "پریشانی شبهای دراز" ش می گفت
سر گیسوی سیاهش، شکنی ناآرام

عشق سرمایه ی شاعر شدنش بود ولی
شد اسیر تب شاعر شدنی ناآرام

دوستان را همه چون قمری و بلبل می دید
غافل از فتنه ی زاغ و زغنی ناآرام​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #30
چون اسبهای وحشی کابوسهای من
رمز برودت است تَف بینی اش هنوز
چون آفتاب ه*رز که پیچیده بر تن اش
لبریزم از تراکم حجم عطش هنوز

چون صخره ای که سینه سپر کرده بی هراس
او در قبال کوبش امواج سختِ سخت
در من هزار زخمِ نچیده به یادگار-
مانند جای پنجه ی خرسی که بر درخت...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا