عاشقانه‌ها عاشقانه‌های مهسا مجدر(غزل لنگرودی)

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #11
میان اینهمه تزویرهای مستعمل
که زاده می شود از عشق های بی منظور
جواب روشن من شرمسار از این پرسش
فریب خورده ام آیا من از خدای شعور؟

حضور محترمش گرچه اتفاقی بود
دل از تمام خیالات ناشکیبم برد
هلاک غیرت آن مرد مبتلا هستم
که قبلِ مرگ قریب الوقوع در من مرد

نگفت راز دلش را به دلسپردگی ام
سکوت های نگاهش که سخت مطلق بود
نخواست تا به گمان هاش اعتنا بکند
دلم که بیشتر از ساده بودن احمق بود​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #12
ای سرزمین فخرها و برتری ها
ای مهد علم و صنعت و نام آوری ها

ای دامنت لبریز از عشق مقدس
ای کرده با مهرش برایم مادری ها

ای لاله هایت رسته از خون شهیدان
تاریخ تو سرشار از جنگاوری ها

ای دشمنت خوار و زبون و پست و مغلوب
ای تو سزاوار تمام سروری ها​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #13
هنوز فکر قشنگ تو را بغل کرده
سرم که پاتوق یک حمله ی همیشگی است
بریز مثل نفس توی تنگی ریه هام
و گوش کن به صدایی که مثل زندگی است

نمیشود که خدا باشی و خطا بکنی
بجای بنده خودت را عذاب کن یک بار
کنار حضرت ابلیس باش بی منت
تمام وسوسه ها را حساب کن یک بار​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #14
آه ای خودخواه بی انصاف، ای خودخواه من
آرزو دارم بگيرد دامنت را آه من

بر گلويت چنگ اندازد غم بی ياوری
تا تو هم قدری بنوشی از غم جانكاه من

ای كه نشناسد دلت گرمای عين و شين و قاف
سرد باشد سال و ماهت همچو سال و ماه من

"دور دنيا گر دو روزی بر مراد ما نرفت"
پادشاهی كن! تو هم فردا گدايی شاه من​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #15
اين منم اينكه به هر حادثه تن داده منم
من‌كه وامانده و جامانده و دور از وطنم

من‌كه از عشق حذر مي‌كنم و عكس رخت
مثل مهتاب فروخفته به مرداب تنم

شايد آن روز كه چون باد وزيدي بر من ـ
خواستي شعله كشم جان خود آتش بزنم

عشق عرياني بي‌شائبة روح من است
تو بگو مي‌شود آيا كه از آن دل بكنم؟​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #16
بالکن مملو از هوای سقوط
در سرم فکر ضربه ای مغزی
دیدن یک جنازه توی حیاط
قبل از آن اتفاق رقت بار

از شکاف عمیق جمجمه اش
توی یک حالتی از آزادی
می رود یک الهه در باران
می سراید ترانه ای تبدار:

اوست رازی که در تسلسل محض
فارغ از اجتماع دایره ها
مثل یک درد منتشر میشد
توی تنهاییِ مثلث وار​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #17
من می‌روم تدفین کنم این هستی نابود را
کمبود را باور کنم، باور کنم کمبود را

تا بار دیگر بر دلی سدّی نبندد عشق من-
هر روز در دل می‌کُشم این عشق نامحدود را

سوی گلستان می‌روی؟ باشد خلیل من برو
امّا ببین با رفتنت آتش زدی نمرود را

حالا که طوفانی شدم بنشین و لبخندی بزن
تا نابسامان‌تر، کنی دریای دردآلود را

واژه به واژه آتشی انداختی درآتشم-
ذرّه به ذرّه سوختم امّا ندیدی دود را!​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #18
مرا يك روز دعوت كن به مهمانيِ لبخندي
به شور و حال احساسي به گرماگرم پيوندي

اگر افتاد پاي من به بند نامرادي‌ها
يقين دارم تو تا آخر به عهد خويش پابندي

چه بد تا مي‌كني با ما نمي‌داني كه نازت را
هميشه مي‌خرم اما به شرط آبِرومندي​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #19
ای عشق تو بوی خوب باران داری
وز هرچه خوش است صدهزاران داری

رؤیای منی ولی به خود می گویم
هر لحظه تو احتمال امکان داری!​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

ASaLi_Nh8ay

کاربر ویژه
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
18/7/18
ارسالی‌ها
6,331
پسندها
18,145
امتیازها
78,373
مدال‌ها
7
سن
21
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #20
من دوست دارم دست تو در گردنم باشد
شب بستر رؤیای با تو بودنم باشد

وقتی که تا آغوش تو پر می کشم آرام
ای کاش جان تو پذیرای تنم باشد

من دوست دارم وقت رقص خواب در چشمم
چشم تو سرگرم تماشا کردنم باشد

وقتی که داغ بوسه می کاری به لب هایم_
بین من و تو، فاصله، پیراهنم باشد...​
 
امضا : ASaLi_Nh8ay

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا