عاشقانه‌ها عاشقانه‌های خجسته ناطق

[ASaLi_Nh8ay]

بیا به برگ شقایق شعار بنویسیم
شعار دلکش آمد بهار بنویسیم

بیا زدفتر گل یک ورق جدا سازیم
بر آن روایتی از حسنِ یار بنویسیم

به روی برگ لطیف بنفشه باخط خوش
حدیثی از لب آن گلعذار بنویسیم

بیا ز جنگل سر سبز دیدنی بکنیم
به روی بید بُنی یادگار بنویسیم

بیا به روی سپیدارها چو عهد شباب
یکی دو بیت به یاد نگار بنویسیم​

 

[ASaLi_Nh8ay]

بیا به بلبل شیدا وقمری عاشق
ز شور و حال دل بی قرار بنویسم

به فصل فصل کتاب طبیعت ازسرشوق
حکایت دل امیدوار بنویسیم

به شاخه های درختان خفته از پاییز
خط مبادله برگ و بار بنویسیم

بیا به مزرع دل بذر عشق افشانیم
زلحظه های خوش انتظار بنویسیم

گذشت موسم دی فصل انجماد و سکون
بیا زجنبش و رویش ز کار بنویسیم​

 

[ASaLi_Nh8ay]

آمد از ره خزان و باز گرفت
چهره باغ را غباری زرد

آنک آنک به دشت می تازد
باد توفنده چون سواری زرد

زیر شلاق باد می لرزد
مرغکی خسته از تباری زرد

بید مجنون به خویش می پیچد
گوشه باغ همچو ماری زرد​

 

[ASaLi_Nh8ay]

قاصدی دسته دسته می ریزد
نامه غم ز کوله باری زرد

بر سر شاخه درختی خشک
می خورد تاب سر بداری زرد

می کشد انتظار باران را
با لب تشنه کشتزاری زرد

دختر آفتاب می رقصد
در پس ابر با عذاری زرد

شاعری می سراید از سر درد
غزل سرخ روزگاری زرد​

 

[ASaLi_Nh8ay]

ماه مهر است ومدرسه شدباز
بازشد درس و بحث ما آغاز

می نویسم به روی تخته زشوق
نکته ای دلنشین و روحنواز

ای معلم تو را سپاس سپاس
لطف کردی خوش آمدی به کلاس

روز عید است گوئیا امروز
جمله شادیم خرم و پیروز​

 

[ASaLi_Nh8ay]

بچه هابچه ها همه بر پا
آمد آن آفتاب جان افروز

ای معلم توراسپاس سپاس
لطف کردی خوش آمدی به کلاس

با نگاهی زعاطفه لبریز
بنگرد تخته را چه مهر آمیز

پس نگارد میان دفتر خویش
این شعار قشنگ و شورانگیز

ای معلم تو را سپاس سپاس
لطف کردی خوش آمدی به کلاس​

 

[ASaLi_Nh8ay]

جانا سخن مهر به گفتار نگنجد
در لفظ کم این معنی بسیار نگنجد

ز اندازه فزون است مرا مهرتو ای دوست
در قالب اندیشه به ناچار نگنجد

لبریز چنانم ز می عشق که دیگر
یک قطره در این ساغر سرشارنگنجد​

 

[ASaLi_Nh8ay]

تنگ است مرا سینه برای دل شیدا
در کنج قفس مرغ گرفتار نگنجد

بشنو ز زبان نِگهم تا به تو گوید
رازی که به صد دفتر و طومارنگنجد

مشکن ز رَه جور دل اهل هنر را
کاین درج گرانقدر به بازار نگنجد

در مکتب عشق تو شد استاد دل من
جانا سخن مهر به گفتار نگنجد​

 

[ASaLi_Nh8ay]

رخ تو روشنی آفتاب می شکند
شمیم زلف تو قدر گلاب می شکند

چه گویمت که دل زود رنج ونازک تو
زگردش نگهی چون حباب می شکند

به خواب وعده وصلم تو میدهی هیهات
خیال وصل تودر دیده خواب می شکند​

 

[ASaLi_Nh8ay]

خراب مردم عابد فریب چشم توام
که غمزه اش کمر شیخ و شاب می شکند

مرا به باده چه حاجت که مستی چشمت
خمار در سر من بی ش*ر..اب می شکند

به غمزه ای دل مسکین عاشقان بنواز
که شور حسن تو حد نصاب می شکند​

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.