شعرکده جویباری از احساسات .

  • نویسنده موضوع ¦[☆ Atrin ☆]¦›
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 761
  • بازدیدها 10,591
  • کاربران تگ شده هیچ

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
15/11/18
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #241
دوستت دارم پریشان‌، شانه می‌خواهی چه کار؟
دام بگذاری اسیرم‌، دانه می‌خواهی چه کار؟

تا ابد دور تو می‌گردم‌، بسوزان عشق کن‌
ای که شاعر سوختی‌، پروانه می‌خواهی چه کار؟

مُردم از بس شهر را گشتم یکی عاقل نبود
راستی تو این همه دیوانه می‌خواهی چه کار؟

مثل من آواره شو از چاردیواری درآ!
در دل من قصر داری‌، خانه می‌خواهی چه کار؟

خُرد کن آیینه را در شعر من خود را ببین
شرح این زیبایی از بیگانه می‌خواهی چه کار؟

شرم را بگذار و یک آغوش در من گریه کن‌
گریه کن پس شانه ی مردانه می خواهی چه کار؟
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
15/11/18
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #242
تو با این لطف طبع و دلربایی
چنین سنگین دل و سرکش چرایی

به یک بار از جهان دل در تو بستم
ندانستم که پیمانم نپایی

شب تاریک هجرانم بفرسود
یکی از در درآی ای روشنایی

سری دارم مهیا بر کف دست
که در پایت فشانم چون درآیی

خطای محض باشد با تو گفتن
حدیث حسن خوبان خطایی

نگاری سخت محبوبی و مطبوع
ولیکن سست مهر و بی‌وفایی

دلا گر عاشقی دایم بر آن باش
که سختی بینی و جور آزمایی

و گر طاقت نداری جور مخدوم
برو سعدی که خدمت را نشایی
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
15/11/18
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #243
گفتی که تو دیوانه و مجنون خویی
دیوانه توئی که عقل از من جویی

گفتی که چه بی‌شرم و چه آهن رویی
آیینه کند همیشه آهن رویی
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
15/11/18
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #244
تو ماهی و من ماهی این برکه ی کاشی
اندوه بزرگی ست زمانی که نباشی

آه از نفس پاک تو و صبح نشابور
از چشم تو و حجره ی فیروزه تراشی

پلکی بزن ای مخزن اسرار که هر بار
فیروزه و الماس به آفاق بپاشی

ای باد سبک سار مرا بگذر و بگذار
هشدار که آرامش ما را نخراشی

هرگز به تو دستم نرسد ماه بلندم
اندوه بزرگی ست چه باشی، چه نباشی
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
15/11/18
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #245
عاشقی یعنی همین یعنی حسودی می کنم
جز کنار من که بنشینی حسودی می کنم

چهره ای زیباتر از من را؟…زبانم لال..نه!
بر همان چشم و لب و بینی حسودی می کنم

جز لب من از لبان کودکی حتی اگر
بوسه ای کوچک که برچینی حسودی می کنم!

اخم در هم می کشم وقتی کنارم نیستی
باز با یک حس بدبینی حسودی می کنم
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
15/11/18
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #246
با رنگ و بویت ای گل گل رنگ و بو ندارد
با لعلت آب حیوان آبی به جو ندارد

از عشق من به هر سو در شهر گفتگوئی است
من عاشق تو هستم این گفتگو ندارد

دارد متاع عفت از چار سو خریدار
بازار خودفروشی این چار سو ندارد

جز وصف پیش رویت در پشت سر نگویم
رو کن به هر که خواهی گل پشت و رو ندارد

گر آرزوی وصلش پیرم کند مکن عیب
عیب است از جوانی کاین آرزو ندارد

خورشید روی من چون رخساره برفروزد
رخ برفروختن را خورشید رو ندارد

سوزن ز تیر مژگان وز تار زلف نخ کن
هر چند رخنه دل تاب رفو ندارد

او صبر خواهد از من بختی که من ندارم
من وصل خواهم از وی قصدی که او ندارد

با شهریار بیدل ساقی به سرگرانی است
چشمش مگر حریفان می در سبو ندارد
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
15/11/18
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #247
پایش به جهان گشت گشوده
شیرین عسل سرخ لبم فرش گشوده
رویش به مثال ماه رخشان
زیبا رخ من چشم گشوده
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
15/11/18
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #248
صبح و غزل امید، من باشم و تو
بر بام جهان اسیر، من باشم و تو
لی لی به روی ساحل دریا می رفت
آن دخترک سپید، من باشم و تو
ای کاش سپیده ای بیاید از راه
دریا و هم آغوشی و من باشم و تو
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
15/11/18
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #249
لحظه ای در گذر از خاطره ها
ناخود آگاه دلم یاد تو کرد
خنده آمد به لبم شاد شدم
گویی از قید غم آزاد شدم
هر کجا هستی دوست، دست حق همراهت
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
15/11/18
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #250
ای همیشه جاودانه در میان لحظه هایم
غصه معنایی نداره تا تو میخندی برایم

پیش تو از یاد بردم روزهای سختی ام را
عشق مدیون تو هستم لحظه ی خوشبختی ام را
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›
عقب
بالا