شعرکده جویباری از احساسات .

  • نویسنده موضوع ¦[☆ Atrin ☆]¦›
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 761
  • بازدیدها 10,591
  • کاربران تگ شده هیچ

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
15/11/18
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #231
با من بمان و حرف دلت را دوتا نکن
در شهر من علیه دلم کودتا نکن
حالا که از بهشت تو جا مانده ام، مرا
در پای ایستگاه جهنم رها نکن
بگزار پا به شعر من ای حس ناگریز
فکر ردیف و قافیه های مرا نکن
حق من این نبود دور از تو بشکنم
حقم اگر فراق تو باشد ادا نکن
کردی دعای صبر…دعایت مرا شکست
در حق هیچ آیینه ای این دعا نکن
با ابرهای معجزه بر روح من ببار
جغرافیای قلب مرا بر ملا نکن
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
15/11/18
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #232
خاطرم آزرده از تقدیر وآدمها کمی..
باورم هرگز نیامد نیست از کس مرهمی،
نیمه شب فانوس تنهائی زسوئی سوگرفت..
سایه بردیوار ودر هم دربغل دارد غمی!
بازقصه یاکه غصه چون یکی بود آن نبود..
بازباران باترانه روی گونه شبنمی،
شیشه حتی بانگاهم پیش آهم میگریست..
جز خدای مهربانی نیست بردل همدمی ،
ای فراتر از تصور صورتم درخاک شد..
وقت آن شاید رسیده در«سراب» آید نمی!
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
15/11/18
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #233
پر از شعرم ولی بی تو، زبان واژه لالست و…
نمی دانی که بعد از تو، دل من در چه حال است و…

تو هم یک آدم ساده، تو هم یک مرد معمولی
چه شد من عاشقت گشتم؟! برایم یک سوال است و…

نه مثل لیلی و شیرین، نه مثل ویسم و عذرا…
که مرد من! به تو عشقم، به قرآن بی مثال است و…

شب من با خیال تو، پر از آرامش و رویا
به دور از این هیاهوها، به دور از قیل و قال است و…

تو تقدیر منی عشقم، تویی سهم من از دنیا
نشسته نقش عشق تو، به دل… در هر چه فال است و…

نباشی گفتن از فردا، نباشی شادی و خنده
و بودم در نبود تو، بکن باور محالست و…

خلاصه بی تو من هیچم، پر از اشکم، پر از گریه
پراز شعرم، ولی بی تو، زبان واژه لال است و
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
15/11/18
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #234
نازنینم عاشقت هستم ولی آیا تو هم …؟
من که خیلی سخت دل بستم ولی آیا تو هم …؟

عاشقت هستم خجالت می کشم از گفتنش
من حیا کردم دهان بستم ولی آیا تو هم …؟

لحظه ای افتاد چشمانت به چشمانم ولی ..
از نگاهت همچنان مستم ولی آیا تو هم …؟

سعی کردم تا نظر بازی کنم رویم نشد
حیف،من رویم نشد ، جَستم ولی آیا تو هم …؟

از زمین تا آسمان، از آسمان تا کهکشان …
زیرو رو کردم تو را جُستم ولی آیا تو هم …؟

کاش میشد قسمتم باشی تو ای حوّای من
من که رفتم ، آدمی پستم ولی آیا تو هم …؟

عاشقی از جنس مجنونم بیا لیلای من
من که مجنونی ازین دستم ولی آیا تو هم ..؟

نیستی پیشم ولی لیلای من این را بدان
نازنینم عاشقت هستم ولی آیا تو هم …
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
15/11/18
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #235
آن چنان مهر توام در دل و جان جای گرفت
که اگر سر برود از دل و از جان نرود

گر رود از پی خوبان دل من معذور است
درد دارد چه کند کز پی درمان نرود
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
15/11/18
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #236
گفتی مرا که چونی در روی ما نظر کن
گفتی خوشی تو بی ما زین طعنه‌ ها گذر کن

گفتی مرا به خنده خوش باد روزگارت
کس بی‌تو خوش نباشد، رو قصه دگر کن

گفتی ملول گشتم از عشق چند گویی
آن کس که نیست عاشق گو قصه مختصر کن

در آتشم، در آبم، چون محرمی‌ نیابم
کنجی روم که یا رب، این تیغ را سپر کن

گستاخمان تو کردی، گفتی تو روز اول
حاجت بخواه از ما وز درد ما خبر کن

گفتی شدم پریشان، از مفلسی یاران
بگشا دو لب جهان را پردر و پرگهر کن

گفتی کمر به خدمت، بربند تو به حرمت
بگشا دو دست رحمت بر گرد من کمر کن
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
15/11/18
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #237
با نگاهی که شب دوش اشارت کردی
به خدا بود و نبودم همه غارت کردی

آشکارا نتوان گفت چه کردی و چه بود
آن عبارت که تو پنهان به اشارت کردی

کعبه‌ی گل همه را، کعبه‌ی دل خاصان راست
کعبه سهل است، خدا را تو زیارت کردی

دلم آتشکده‌ی عشق و ز غم ویران بود
تو بت آتشکده‌ی عشق عمارت کردی

شعر و شور و دل دیوانه و آزادگیم
همه را بسته‌ی زنجیر اسارت کردی

ابر من عابر آفاق نهان نومیدی
آشکارا تو ز امید عبارت کردی

کاش می‌شد بنویسم چه نوشتی با چشم
کاش می‌گفت عبارت چه اشارت کردی

نادر از هند نبرد، آنچه تو بردی ز دلم
که تو مهری و مهاری و مهارت کردی

دلم ایران و تو اسکندر طاییس اطوار
زدی و سوختی و کشتی و غارت کرد
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
15/11/18
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #238
نتا نت های مضرابی و با سنتور میرقصی
خودت ماهی و داری همچنان ماهور میرقصی

شلال مویت ابریشم، رسیده تا کمرگاهت
رها از پیله چون پروانه ای در نور میرقصی

عسل چشمی و شهبانوی کندوهای کوهستان
که شهدا شهد بین آنهمه زنبور میرقصی

نه تنها من که میگردد به دورت دامن چین چین
تو حق داری که این گونه به خود مغرور میرقصی

عروس شاه ماهی هایی و یک شب به شوق من
دل از دریا بریده، باله زیر تور میرقصی

ش*ر..اب از منحنی طرح اندام تو میریزد
خمارم میکنی از بس که هی انگور میرقصی

شدم مشکوک از دست تناقض های رفتارت
تو که این قدر شیرینی چرا با شور میرقصی؟!

زبانم بند آمد از بلندای بلورینت
تتن تن عشوه میریزی تتن تن/بور میرقصی

بدون هیچ مرزی شد حسابم پاک پاکستان
چه خوش اقبالم از این که چنین لاهور میرقصی

تو شاید دختر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
15/11/18
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #239
وه که جدا نمی‌شود نقش تو از خیال من
تا چه شود به عاقبت در طلب تو حال من

ناله زیر و زار من زارتر است هر زمان
بس که به هجر می‌دهد عشق تو گوشمال من

نور ستارگان ستد روی چو آفتاب تو
دست نمای خلق شد قامت چون هلال من

پرتو نور روی تو هر نفسی به هر کسی
می‌رسد و نمی‌رسد نوبت اتصال من

خاطر تو به خون من رغبت اگر چنین کند
هم به مراد دل رسد خاطر بدسگال من

برگذری و ننگری بازنگر که بگذرد
فقر من و غنای تو جور تو و احتمال من

چرخ شنید ناله‌ام گفت منال سعدیا
کآه تو تیره می‌کند آینه جمال من
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
15/11/18
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #240
ترا دل دادم ای دلبر شبت خوش باد من رفتم
تو دانی با دل غمخور شبت خوش باد من رفتم

اگر وصلت بگشت از من روا دارم روا دارم
گرفتم هجرت اندر بر شبت خوش باد من رفتم

ببردی نور روز و شب بدان زلف و رخ زیبا
زهی جادو زهی دلبر شبت خوش باد من رفتم

به چهره اصل ایمانی به زلفین مایهٔ کفری
ز جور هر دو آفتگر شبت خوش باد من رفتم

میان آتش و آبم ازین معنی مرا بینی
لبان خشک و چشم تر شبت خوش باد من رفتم

بدان راضی شدم جانا که از حالم خبر پرسی
ازین آخر بود کمتر شبت خوش باد من رفتم
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›
عقب
بالا