نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

شعرکده جویباری از احساسات .

  • نویسنده موضوع ¦[☆ Atrin ☆]¦›
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 761
  • بازدیدها 11,024
  • کاربران تگ شده هیچ

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #41
ماجرای من و تو، باور باورها نیست
ماجراییست که در حافظه دنیا نیست

نه دروغیم نه رویا نه خیالیم نه وهم
ذات عشقیم که در آینه ها پیدا نیست

تو گمی درمن و من درتو گمم باورکن
جز دراین شعر نشان و اثری ازما نیست

شب که آرام تر از پلک تو را میبندم
بادلم طاقت دیدار تو تا فردا نیست

من و تو ساحل و دریای همیم اما نه!
ساحل اینقدر که درفاصله با دریا نیست…
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #42
گاهی مسیر جاده به بن‌بست می‌رود
گاهی تمام حادثه از دست می‌رود

گاهی همان کسی که دم از عقل می‌زند
در راه هوشیاری خود، م**س.ت می‌رود


گاهی غریبه‌ای که به سختی به دل نشست
وقتی که قلب خون شده بشکست می‌رود

اول اگر چه با سخن از عشق آمده
آخر خلاف آنچه که گفته است می‌رود

وای از غرور تازه به دوران رسیده‌ای
وقتی میان طایفه‌ای پست می‌رود

هر چند مضحک است و پر از خنده‌های تلخ
بر ما هر آنچه لایقمان هست می‌رود

گاهی کسی نشسته که غوغا به پا کند
وقتی غبار معرکه بنشست می‌رود

اینجا یکی برای خودش حکم می‌دهد
آن دیگری همیشه به پیوست می‌رود

این لحظه‌ها که قیمت قد کمان ماست
تیری‌ست بی‌نشانه که از شصت می‌رود

بی‌راهه‌ها به مقصد خود ساده می‌رسند
اما مسیر جاده به بن‌بست می‌رود!
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #43
برخیز که غیر از تو مرا دادرسی نیست
گویی همه خوابند، کسی را به کسی نیست

آزادی و پرواز از آن خاک به این خاک
جز رنج سفر از قفسی تا قفسی نیست


این قافله از قافله سالار خراب است
اینجا خبر از پیش رو و باز پسی نیست

تا آینه رفتم که بگیرم خبر از خویش
دیدم که در آن آینه هم جز تو کسی نیست

من در پی خویشم، به تو بر می‌خورم اما
آن‌سان شده‌ام گم که به من دسترسی نیست

آن کهنه درختم که تنم زخمی برف است
حیثیت این باغ منم، خار و خسی نیست

امروز که محتاج توام، جای تو خالی است
فردا که می‌آیی به سراغم نفسی نیست

در عشق خوشا مرگ که این بودن ناب است
وقتی همه‌ی بودن ما جز هوسی نیست
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #44
تنهایی‌ام را با تو قسمت می‌کنم سهم کمی نیست
گسترده‌تر از عالم تنهایی من عالمی نیست

غم آنقدر دارم که می‌خواهم تمام فصل‌ها را
بر سفره‌ی رنگین خود بنشانمت بنشین غمی نیست

حوای من بر من مگیر این خودستانی را که بی‌شک
تنهاتر از من در زمین و آسمانت آدمی نیست

آیینه‌ام را بر دهان تک تک یاران گرفتم
تا روشنم شد در میان مردگانم همدمی نیست

همواره چون من نه فقط یک لحظه خوب من بیاندیش
لبریزی از گفتن ولی در هیچ سویت محرمی نیست

من قصد نفی بازی گل را و باران را ندارم
شاید برای من که همزاد کویرم شبنمی نیست

شاید به زخم من که می پوشم ز چشم شهر آن را
در دستهای بی‌نهایت مهربانش مرهمی نیست

شاید و یا شاید هزاران شاید دیگر اگرچه
اینک به گوش انتظارم جز صدای مبهمی نیست
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #45
نفرین به عشق و عاشقی

نفرین به بخت و سرنوشت

به اون نگاه که عشقتو

تو سرنوشت من نوشت

نفرین به من نفرین به تو

نفرین به عشق من و تو

به ساده بودن منو

به اون دل سیاه تو
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #46
بویِ شور انگیزِ باراڹ می دهی
با نگاهت بر دلم جان می دهی

بسڪہ خوب ومھربان وصادقی
بر دلم عشقی فراوان می دهی

خواهشاً با قلبِ تنھــایم بمان
چون فقط…
چون فقط تو بویِ انسان میدهی
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #47
گفتی بگو که در چه خیالی و حال چیست؟
ما را خیال توست... تو را در خیال چیست؟!
.
جانم به لب رسید چه پرسی ز حال من؟
چون قوت جواب ندارم، سوال چیست؟
.
بی ذوق را ز لذت تیغت چه آگهی؟
از حلق تشنه پرس که آب زلال چیست
.
گفتم همیشه فکر وصال تو می کنم
در خنده شد که: این همه فکر محال چیست؟!
.
دردا که عمر در شب هجران گذشت و من
آگه نیم هنوز که روز وصال چیست…
.
چون حل نمی شود به سخن مشکلات عشق
در حیرتم که فایده ی قیل و قال چیست؟
.
ای دم به دم به خون هلالی کشیده تیغ
مسکین چه کرد؟ موجب چندین ملال چیست...؟
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #48
"داغ" را شمع بر افروخته میداند و من
آنكه یك عمر دلش سوخته میداند و من

پاكدامانم و این را فقط آنكس كه به لطف
وصله بر پیرهنم دوخته میداند و من

حال و روز من دلباخته ی غمزده را
آنكه جز "هیچ" نیندوخته میداند و من

خطر فتنه ی چشمان تو را آنكه به تو
اینچنین دلبری آموخته میداند و من

هركه از داغ لبت سوخته با من طرف است
آنطرف هركه لبش سوخته میداند و من
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #49
من در پی رد تو کجا و تو کجایی


دنبال تو دستم نرسیده است به جایی

ای «بوده» که مثل تو نبوده است ، نگو هست

ای «رفته» که در قلب منی گرچه نیایی

این عشق زمینی است که آغاز صعود است

پایبند «هوس» نیستم ای عشق «هوایی»

قدر تنی از پیرهنی فاصله داریم

وای از تو چه سخت است همین قدر جدایی

ای قطب کشاننده پر جاذبه دیگر

وقت است دل آهنی ام را بربایی

گفتی و ندیدی و شنیدی و ندیدم

دشنام و جفایی و دعایی و وفایی

یک عالمه راه آمده ام با تو و یک بار

بد نیست تو هم با من اگر راه بیایی
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • #50
مانند غـریـقی کــه پر از وحـشت آب است ،
می گردم و دستم پی یک تکه طناب است


دلتنگی و تنـهایی و انـدوه و صـبوری
این عاقبت تیره ی یک عاشق ناب است

آن مرد پر از شور و غزل ، بعد تو جان داد
این آدم کوکی ، جسدی پشت نقاب است

یا مشکل ارســال پیام ، از دل مــا بود
یا منبــع گیــرنده ی قلـب تو خراب است

زایـیــده ی دردیـم و به بار آمـده ی عشق
در مکتب ما ، عشق فقط ، حرف حساب است

یک جمله بگو دلبرکم ! ... حرف دلت چیست ؟
عاشق شده این شاعر و ... دنبال جواب است
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›
عقب
بالا