شعرکده جویباری از احساسات .

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

یک کلبه ی پاییزی و
یاری ...که تو باشی!!

م**س.ت از می چشمان
خماری ...که تو باشی!!


چون صبح بر آید ز افق
خوردن یک چای..


محشر شود از دست
نگاری...که تو باشی!!

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

در محکمه عشق کسی قاضی نیست

هر حکم شود ، موافق سازی نیست

خواهم به هزار و یک زبان بنویسم

ای عشق بسوزی،قلمم راضی نیست..

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

دل من بردی وگفتی
که خودت دل دادی!

برو جانا توکه
دردلبریت استادی!

صنم ای جان که نداری
دگر ازمن یادی

تو مرایاد کنی
یانکنی در یادی

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

عاشقم کردی و
حالا در کنارم نیستی

بی قرارم کردی اما
بی قرارم نیستی

انتظارت می کشم
ای آسمان بی دریغ

گرچه می دانم که تو
در انتظارم نیستی

‌‌

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

ترک ما ڪردے ولے با
هرڪه هستے یار باش

مثل من هرگز نڪن با
او ڪمے دلدار باش

ڪم گذاشتے نازنین یک
عمر برایم عشق خود

لااقل یڪدم بساز با
عشق او بسیار باش...

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

صدایم کن
میان بغض تاریکی
میان اینهمه دیوار
شدم من تشنه دیدار
صدایم کن
مرا از درد و دلتنگی
جدایم کن
کنارم باش و از دردم رهایم کن
تو را من سخت محتاجم

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

در دل دردی ست
از تو پنهان که مپرس

تنگ آمده چندان
دلم از جان که مپرس

با این همه حال و
در چنین تنگدلی

جا کرده محبت تو
چندان که مپرس

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

اگر دنیای ما دنیای سنگ است
بدان سنگینی سنگ هم قشنگ است

اگر دنیای ما دنیای درد است
بدان عاشق شدن از بحررنج است

اگر عاشق شدن پس یک گناه است
دل عاشق شکستن صد گناه است

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

رفتیم و کس نگفت ز یاران که یار کو؟

آن رفته ی شکسته دل بی قرار کو؟

چون روزگار غم که رود رفته ایم و یار

حق بود اگر نگفت که آن روزگار کو؟

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

نـه مغـرورم نـه دلسنگــم
نه از تحقیر میترسم

پر از بغضم ولی از
"اشک بی تاثیر" میترسم!!

حریفی خسته ام
شطرنج بازےکه کم آورده

کـه از پیچیــده بازی هـای
این تقدیر میترسم!