شعرکده جویباری از احساسات .

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

هم به وفا باتو خوشم

هم به جفا با تو خوشم

نی به وفا نی به جفا

بی تومبادم سفری

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

تا کی دل من
همیشه تنگت باشد؟

بازیچه ی چشمان
قشنگت باشد ؟

عمری غزل و
بوسه بدهکار منی

تا کی دل من
گوش به زنگت باشد؟

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

♥️♥️
گل من اخم نکن، اخم تـو پایان من است
غم تـو خاتمه ی چشمه ی باران من است

اوج دلتنگی من لحظهٔ بی هم نفسی ست
چشمهٔ عشقِ توچون شمعِ فروزانِ من است

گذرت نیست به این کوچه نمی دانم من
که چرا هجرِ تـو مجموعهٔ زندانِ من است

غـمِ دل خـوردن و از اشک حکایت کردن
سرنـوشتِ من و بارانِ زمستانِ من است

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

‌‌‌‌‌‌‌‌

شمع باشی یا نباشی من همان پروانه ام
تو سر عقل آمدی من همچنان دیوانه ام


حالتی دارم که دلتنگی برای آن کم است
دردهایی که فدایت باد ای دُردانه ام


زندگی! ای زندگی! ای زندگی! ای زندگی!
بی_تو هر شب مرگ جولان می دهد در خانه ام

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

هر که را وقتی دمی بودست و دردی سوخته‌ست
دوست دارد ناله مستان و هایاهوی را

ما ملامت را به جان جوییم در بازار عشق
کنج خلوت پارسایان سلامت جوی را


‌‌‌‌ ‌‌‌‌

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

سوگند به نامت
که تو آرام منی

در نهانخانه جانم
گل بی خار منی

سوگند به تو
کز همه هستی تو جدا

در گوشه ای از
جان و دل و یاد منی
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

"من عکس تو را بر رخ آن ماه کشیدم"
یک بغض پریشــان سر هر راه کشیدم

وقتی که نیــامد خبری از تو سرانجام
دلخسته شــــدم آه..... تو را آه کشیدم...

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

دلم تنگ و دلم تنگ و دلم تنگ
گریبان غمت را می زند چنگ

صبوری کو که چون دیوانه مردم
بکوبم چون سبویش بر سر سنگ

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

عشق شوقی در نهاد ما نهاد
جان ما را در کف غوغا نهاد


فتنه‌ای انگیخت، شوری درفکند
در سرا و شهر ما چون پا نهاد


جای خالی یافت از غوغا و شور
شور و غوغا کرد و رخت آنجا نهاد


نام و ننگ ما همه بر باد داد
نام ما دیوانه و رسوا نهاد


چون عراقی را، درین ره، خام یافت
جان ما بر آتش سودا نهاد

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

درسكوت دادگاه سرنوشت
"" عشق برما حكم سنگيني نوشت""
گفته شد دلداده هااز هم جدا""
واي براين حكم واين قانون زشت!