جویباری از احساسات .

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

بہ چشمانم قسم خوردے بمانے
قسم خوردےکہ قدرم رابدانے


نگاهم کن چرا پس درگشودے
مگر معشوقِ جاویدان نبودے


نرو بےتو فقط دردو هراسﺍست
و چشمانم سراسر التماس است

‌ ‌ ‌

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

❤️❤️


روسری باز نکن، راه نرو، نــــاز نکن !
پرده انداز برو... پنجـــــره را باز نکن

شهــر آرام گرفته پسِ آن گیسِ کمند
دست در مو نبر و وِلوِله آغاز نکن...!!!



❤️❤️

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

دلتنگم و دلتنگی ام اقرار کمی نیست
از سنگ چنین دل ببری کار کمی نیست

با تو به تماشای خدا می رسم آخر
این قلب ترک خورده که ابزار کمی نیست

صد قافیه از اسم تو در شعر ردیفند
صد در غزلیات من آمار کمی نیست

من با تو به تکرار خودم خاتمه دادم
تکرار خودم بعد تو آزار کمی نیست

آوارگی و داغ تو در فصل زمستان
از زلزله ی چشم تو آوار کمی نیست

حق داشت قبولت نکند عرش الهی
سنگینی عشقت به خدا بار کمی نیست

شاعر جوادقدرتی

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

طــریق خوبرویان بی وفاییست


هَمه درد و غـم و داغ جداییست


بسوز ای دل زدست خوبرویان


که این تاوان عشق و آشناییست



‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

به خداحافظے تلخ تو سوگند نشد
ڪه تو رفتے ودلم ثانیه‌اے بند نشد

لب تو میوه ممنوع ولے لب‌هایم
هر چه از طعم لب سرخ تو دل ڪند نشد

با چراغے همه جا گشتم وگشتم در شهر
هیچ‌ڪس هیچ‌ڪس اینجا به تو مانند نشد

هرڪسے در دل من جاے خودش را دارد
جانشین تو در این سینه خداوند نشد

خواستند از تو بگویند شبے شاعرها
عاقبت با قلم شرم نوشتند: نشد !

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

ڪشیـدم با قـلم مویـم شـب ِ چشـمان زیـبایـت
چه طـرحـے زد قـلم با عـشـق از آن چـشـم فریـبایـت

بہ بـوم دل ڪشیـدم مـن رخ زیـباے یـارم را
تـو در آغـوش مـن خوابـے وَ مـن در اوج رویـایـت

چـنان مـدهوشـم از عـطر ِ سـر زلـفت نـگاریـنا
ڪـه غـرقـم مےڪند هـر دم پریشـان مـوے دریـایـت

هـوای سـرد پایـیز است ویـارم در ڪـنار من
شده امـشب بـرای من شـبے چـون شـام یلـدایـت

نشـستم تا سـحر هـرشـب سرِ سـجاده ے عشـقت
دعـایم استـجابـت شـد،، دلـم سـر زد به دنیـایـت

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

ﺑﺎﻍ ﺍﮔﺮ ﻣﺘﺮﻭڪہ ﺷﺪ
ﺩﻳﻮﺍﺭﻣﻴﺨﻮﺍﻫﺪ ﭼڪﺎﺭ

ﻗﻠﺐ ﺑﺸڪﺴﺘہ ﺩﮔﺮ
ﺗﻴﻤﺎﺭ ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﺪ ﭼڪﺎﺭ

ﻣﺎﻫﻲ ﻋﺸﻖ ﻣﺮﺍ ﺩﺭﻳﺎ
ﻫﻮﺍﻳﻲ ڪﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ

ﺗُﻨﮓ ﺧﺎﻟﻲ ، ﺁﻩِ ﺑﻮﺗﻴﻤﺎﺭ
مـے خواهد چـڪـار

بامن❤️بمان

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم!
اصلا به تو افتاد مسیرم که بمیرم!

یک قطره آبم که در اندیشه دریا!
افتادم و باید بپذیرم که بمیرم!

یا چشم بپوش از من و از خویش برانم!
یا تنگ در آغوش بگیرم که بمیرم!

این کوزه ترک خورد،چه جای نگرانی است؟!
من ساخته از خاک کویرم که بمیرم!

خاموش مکن آتش افروخته‌ام را!
بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم!

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

به جرم با وفایی این چنین تنها شدم!

چون ندارم همدمی بازیچه دلها شدم!

 

[¦[☆ Atrin ☆]¦›]

ای عشق، ای ترنّم نامت ترانه‌ها
معشوقِ آشنای همه عاشقانه‌ها

ای معنی جمال به هر صورتی که هست
مضمون و محتوای تمام ترانه‌ها

با هر نسیم، دست تکان می‌دهد گلی
هر نامه ای ز نام تو دارد نشانه‌ها

هر کس زبان حال خودش را ترانه گفت
گل با شکوفه، خوشه ی گندم به دانه‌ها