- ارسالیها
- 3,584
- پسندها
- 47,940
- امتیازها
- 80,673
- مدالها
- 27
- سن
- 21
- نویسنده موضوع
- #1
نگفتم برات. ینی دکتر گفته نگیم. میگه اگه از قدیما حرف بزنید ینی خوب نشدید. باز باید بمونید تو این زمستون سرد بی بارون بی خورشید. چیه این دنیا؟همش سکوت. همش ابر. نگفتم برات. یه شبایی میرم روی شاخه بلنده ی درخت بلوط حیاط آسایشگاه صدای کلاغ درمیارم. بس که میدونم از کلاغ بدت میاد. ینی میخوام بگم حتی اگه از من بدت بیاد بهتره از اینکه اصن انگار نه انگار که منم هستم. چطوریه که دلت برام تنگ نمیشه؟ نمی بینی منو. نمیخوای. نمی شناسی. این همه برف اومد، بارون اومد، یه بار صدام نکردی. ببین اسممو بلدی هنوز؟ یا نه اصن یادت رفته؟ اونقد که جا نبود منم بمونم گوشه ی دلت. چهار شب پیشا به پرستار گفتم دستامو نبنده به تخت. قول دادم پیشونمو دیگه با پیچ گوشتی زخم نکنم که مورچه ها بریزن بیرون. پرستار...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش