متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

دنباله دار چی خیلی زیاد شما رو...

  • نویسنده موضوع آتابای
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 45
  • بازدیدها 1,617
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

آتابای

کاربر حرفه‌ای
سطح
44
 
ارسالی‌ها
2,029
پسندها
104,739
امتیازها
64,873
مدال‌ها
36
سن
38
  • نویسنده موضوع
  • #1
بوده که شما خییییلییی خیلییی زیاد از دست یکی یا بخاطر یه کاری اذیت بشین و در حد تیم ملی عصبی شده باشین...
حالا چه در انجمن چ در واقعیت
یکی یکی بگین
فقط نگین چون پاچه گیرین همیشه عصبی و خشنین/:

اسپم ممنوع
 

.fateme__Azar__

رفیق جدید انجمن
سطح
15
 
ارسالی‌ها
65
پسندها
9,652
امتیازها
26,778
مدال‌ها
9
سن
24
  • #2
وقتی دارم با یکی میحرفم یهو ول میکنه میره با یکی دیگه میحرفه بعد بمنم نمیگه من رفتمو منتظرم میزاره موقع پیام دادن\:
 

Maral1999

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
10
پسندها
468
امتیازها
2,590
سن
25
  • #3
من کلا شخصیت آرومی دارم ولی خدا نکنه عصبانی بشم فقط
یه بار سر یه موضوعی دوستم حرفمو باور نمی‌کرد هی میگفت نمیشه نه و امکان نداره، هیچی دیگه منم زدم به سیم آخرو دیگه هیچی.... :straight-face:

نقل
 
امضا : Maral1999

آتابای

کاربر حرفه‌ای
سطح
44
 
ارسالی‌ها
2,029
پسندها
104,739
امتیازها
64,873
مدال‌ها
36
سن
38
  • نویسنده موضوع
  • #4
رفتم پروف ی دختر برای نظر سنجی درباره رمانم
ی پسر جذاب جیگر////:"زارت" اومد گفت:
-سوالت و پرسیدی؟ حالا هرری

خدا اون روز و برا بنده هاش نیاره
هیچی دیگ، چش بستم دهنم وا شد
انگار مثلا من بیکارم بیام مخ بزنم
اولنش خودم زن دارم
دومنش، اینا بچه های منن//:
 
آخرین ویرایش

Mahrokh

کاربر نیمه فعال
سطح
10
 
ارسالی‌ها
522
پسندها
2,209
امتیازها
13,073
مدال‌ها
11
  • #5
امثلا وقتی چیزی رو با هیجان بگم و طرف مقابلم مثل وزغ نگام کنه و واکنش نشون نده

سر همین موضوع تاحالا چند نفر موقوف و الاثر شدن
 
امضا : Mahrokh

Bad_boy

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
0
پسندها
682
امتیازها
3,580
  • #6
کلا منو دوستام شوخی های خرکی میکنیم مثلا
یه بار زمستون که برف اومده بود از باشگاه که بیرون اومدم
دوستام گرفتنم بردن انداخت تو جوب پر از آب
یه بار منو تو جنگل آتیش زدن عوض اینم که بیان کمکم نشسته بودن داشتن میخندیدن
یه بارم دندونم درد میکرد منم میترسیدم بی حس کننده بزنم چون درد داشت گرفتنم به زور خاستن بزن به دندونم همشو ریختن از گلو رفت پایین
دو روز پیشم کفشامو در اوردن تو تاریکی انداختن تا ساعت ۱۰ شب دنبال کفشام میگشتم
من بیچاره
 

آتابای

کاربر حرفه‌ای
سطح
44
 
ارسالی‌ها
2,029
پسندها
104,739
امتیازها
64,873
مدال‌ها
36
سن
38
  • نویسنده موضوع
  • #7
کمرم عمل کرده بودم
بی هوش بودم نمیدونم چطور بیدار شدم
نمیدونم چیشد نشد ولی قاطی کرده بودم و با هرکی جلوم میرسید یدور دعوا میکردم
اخری اومد گفت چیزی مصرف کردی؟
هیچی دیگ
همچی تموم شد
خون جلو چشام و گرفت رفتم دهنش اوردم پایین
فقط سیگار میکشم
 

yektaaaaa.ah

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
154
پسندها
813
امتیازها
5,133
مدال‌ها
6
  • #8
وقتی یکی به هم میگه دلم برات تنگ شده برات پیام فرستادم
ولی وقتی میام می بینم هیچی نفرستاده
و براش پیام می فرستم جواب نمی ده
دیگه عصبی می شم هرچی از دهنم در میاد می خوام بارش کنم
اینقدر عصبی می شم که غیر قابل باوره
 
امضا : yektaaaaa.ah

Mahrokh

کاربر نیمه فعال
سطح
10
 
ارسالی‌ها
522
پسندها
2,209
امتیازها
13,073
مدال‌ها
11
  • #9
اگر میخواهید طی یک روز دیوانه شوید ملاقاتی با برادر من داشته باشید...

یعنی مسبب تموم بی اعصابی های من این برادرمه
 
امضا : Mahrokh

merry

نویسنده انجمن
سطح
34
 
ارسالی‌ها
1,225
پسندها
34,858
امتیازها
60,573
مدال‌ها
22
سن
22
  • #10
هر وقت صاحبکارمو می‌بینم و بهش سلام می‌کنم اعصابم خرد می‌شه. نمی‌دونم چرا :/
 
امضا : merry
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا