- ارسالیها
- 6,189
- پسندها
- 17,401
- امتیازها
- 78,373
- مدالها
- 7
- سن
- 21
- نویسنده موضوع
- #11
مرغ لاپلو
مادر: ای وای تو که هنوز خوابیدی؛ بلند شو ببینم
دختر: (هشت ساله به نظر میرسد) خوابم میاد مامان، بذار بخوابم.
مادر: چی چی رو بذارم بخوابی؟ پاشو مدرسهات دیر شد.
دختر: دیر شد که دیر شد، اصلا برام مهم نیست؛ من دیگه نمیخوام مدرسه برم
مادر: به به... مبارکه... این مدلی شو دیگه ندیده بودم... پاشو ببینم مگه دست خودته که بخوای بری یا نری! زود باش بلند شو باید بری مدرسه ...
دختر: (با حالتی لوس شروع به زار زدن میکند) من نمیخوام مامان، چرا به من زور میگین؟ یعنی خواسته من اصلا براتون مهم نیست؟ (شروع میکند به زار زدن بیشتر)
مادر: (تحت تاثیر این حالت کمی نرم میشود و حالا شروع به ناز کشیدن میکند) ببین عزیزم تو که...
مادر: ای وای تو که هنوز خوابیدی؛ بلند شو ببینم
دختر: (هشت ساله به نظر میرسد) خوابم میاد مامان، بذار بخوابم.
مادر: چی چی رو بذارم بخوابی؟ پاشو مدرسهات دیر شد.
دختر: دیر شد که دیر شد، اصلا برام مهم نیست؛ من دیگه نمیخوام مدرسه برم
مادر: به به... مبارکه... این مدلی شو دیگه ندیده بودم... پاشو ببینم مگه دست خودته که بخوای بری یا نری! زود باش بلند شو باید بری مدرسه ...
دختر: (با حالتی لوس شروع به زار زدن میکند) من نمیخوام مامان، چرا به من زور میگین؟ یعنی خواسته من اصلا براتون مهم نیست؟ (شروع میکند به زار زدن بیشتر)
مادر: (تحت تاثیر این حالت کمی نرم میشود و حالا شروع به ناز کشیدن میکند) ببین عزیزم تو که...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.