- ارسالیها
- 6,189
- پسندها
- 17,401
- امتیازها
- 78,373
- مدالها
- 7
- سن
- 21
- نویسنده موضوع
- #11
جراحی قلب :
پسر به دختر گفت اگه یک روزی به قلب احتیاج داشته باشی اولین نفری هستم که میایم تا قلبم را با تمام وجودم تقدیمت کنم. دختر لبخندی زد و گفت ممنونم .
تا اینکه یک روز آن اتفاق افتاد… حال دختر خوب نبود. نیاز فوری به قلب داشت. از پسر خبری نبود. دختر با خودش میگفت: میدانی که من هیچ وقت نمیگذاشتم تو قلبت را به من بدی و به خاطر من خودت را فدا کنی، ولی این بود وفایت، حتی برای دیدنم هم نیامدی…شاید من دیگه هیچ وقت زنده نباشم.. آرام گریست و دیگر چیزی نفهمید.
چشمانش را باز کرد… دکتر بالای سرش بود.به دکتر گفت چه اتفاقی افتاده؟دکتر گفت نگران نباشید پیوند قلبتان با موفقیت انجام شده .شما باید...
پسر به دختر گفت اگه یک روزی به قلب احتیاج داشته باشی اولین نفری هستم که میایم تا قلبم را با تمام وجودم تقدیمت کنم. دختر لبخندی زد و گفت ممنونم .
تا اینکه یک روز آن اتفاق افتاد… حال دختر خوب نبود. نیاز فوری به قلب داشت. از پسر خبری نبود. دختر با خودش میگفت: میدانی که من هیچ وقت نمیگذاشتم تو قلبت را به من بدی و به خاطر من خودت را فدا کنی، ولی این بود وفایت، حتی برای دیدنم هم نیامدی…شاید من دیگه هیچ وقت زنده نباشم.. آرام گریست و دیگر چیزی نفهمید.
چشمانش را باز کرد… دکتر بالای سرش بود.به دکتر گفت چه اتفاقی افتاده؟دکتر گفت نگران نباشید پیوند قلبتان با موفقیت انجام شده .شما باید...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.