مشاعره مشاعر با شعر نو

  • نویسنده موضوع AVA_SEY
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 114
  • بازدیدها 4,237
  • کاربران تگ شده هیچ

Arefeh.h

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
8/3/20
ارسالی‌ها
1,963
پسندها
25,791
امتیازها
51,373
مدال‌ها
35
سطح
31
 
  • #11
دوست را زیر باران باید برد
عشق را زیر باران باید جست
 
امضا : Arefeh.h

m.sina

کاربر خبره
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,594
پسندها
7,241
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
سطح
14
 
  • #12
دوست را زیر باران باید برد
عشق را زیر باران باید جست
ترا من چشم در راهم شباهنگام
که می گیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی
وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم
 
امضا : m.sina

سَنا

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/6/20
ارسالی‌ها
6,049
پسندها
27,805
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
سطح
30
 
  • #13
ترا من چشم در راهم شباهنگام
که می گیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی
وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم

مادرم سینی چایی در دست
گل لبخندی چید، هدیه اش داد بـه مـن
خواهرم تکه نانی آورد، آمد آنجا
لب پاشویه نشست
 
امضا : سَنا
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,594
پسندها
7,241
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
سطح
14
 
  • #14
مادرم سینی چایی در دست
گل لبخندی چید، هدیه اش داد بـه مـن
خواهرم تکه نانی آورد، آمد آنجا
ل**ب پاشویه نشست

ترس دارد به خواب می‌چسبد
تا به فردای پوچ شک بکند
شاید آن چشم‌های بی‌روشن
به شب لعنتی کمک بکند
 
امضا : m.sina
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] سَنا

سَنا

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/6/20
ارسالی‌ها
6,049
پسندها
27,805
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
سطح
30
 
  • #15
ترس دارد به خواب می‌چسبد
تا به فردای پوچ شک بکند
شاید آن چشم‌های بی‌روشن
به شب لعنتی کمک بکند
ترا من چشم در راهم شباهنگام
که می گیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی
وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم
 
امضا : سَنا
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
کاربر خبره
تاریخ ثبت‌نام
10/8/20
ارسالی‌ها
3,594
پسندها
7,241
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
سطح
14
 
  • #16
ترا من چشم در راهم شباهنگام
که می گیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی
وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم

ما در ظلمت‌ایم
بدان خاطر که کسی به عشق ما نسوخت
ما تنهاییم
چرا که هرگز کسی ما را به جانب خود نخواند
عشق‌های معصوم ، بی‌کار و بی انگیزه‌اند

شاملو
 
امضا : m.sina
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] سَنا

AVA_SEY

کاربر حرفه‌ای
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
9/3/20
ارسالی‌ها
1,785
پسندها
16,041
امتیازها
40,573
مدال‌ها
26
سطح
26
 
  • نویسنده موضوع
  • #17
ما در ظلمت‌ایم
بدان خاطر که کسی به عشق ما نسوخت
ما تنهاییم
چرا که هرگز کسی ما را به جانب خود نخواند
عشق‌های معصوم ، بی‌کار و بی انگیزه‌اند

شاملو
دو قدم مانده که پاییز به یغما برود
این همه رنگ قشنگ از کف دنیا برود

هرکه معشوقه برانگیخت گوارایش باد
دل تنها به چه شوقی پی یلدا برود؟

گله هارابگذار!
ناله هارابس کن!

روزگار گوش ندارد که تو هی شِکوه کنی!
زندگی چشم ندارد که ببیند اخم دلتنگِ تو را

فرصتی نیست که صرف گله وناله شود!
تابجنبیم تمام است تمام!!

مهردیدی که به برهم زدن چشم گذشت….
یاهمین سال جدید!!
 
امضا : AVA_SEY

سَنا

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/6/20
ارسالی‌ها
6,049
پسندها
27,805
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
سطح
30
 
  • #18
دو قدم مانده که پاییز به یغما برود
این همه رنگ قشنگ از کف دنیا برود

هرکه معشوقه برانگیخت گوارایش باد
دل تنها به چه شوقی پی یلدا برود؟

گله هارابگذار!
ناله هارابس کن!

روزگار گوش ندارد که تو هی شِکوه کنی!
زندگی چشم ندارد که ببیند اخم دلتنگِ تو را

فرصتی نیست که صرف گله وناله شود!
تابجنبیم تمام است تمام!!

مهردیدی که به برهم زدن چشم گذشت….
یاهمین سال جدید!!
در لحظه‌های ساکت عاشق بر من ببار
بر من ببار تا که برویم بهاروار
چشم از تو بود
و عشق بچرخانم بر حول این مدار
 
امضا : سَنا

soheil.shakeri

کاربر سایت
رفیق جدید انجمن
تاریخ ثبت‌نام
3/1/21
ارسالی‌ها
62
پسندها
96
امتیازها
148
سن
28
سطح
0
 
  • #19
در لحظه‌های ساکت عاشق بر من ببار
بر من ببار تا که برویم بهاروار
چشم از تو بود
و عشق بچرخانم بر حول این مدار
روی دوپا در من ایستاده ای
دلتنگ که می شوی
به چهار دیواری سینه ام می کوبی
کسی جز استخوانهای مرده
در من نیست
دست در خونم می کنی،
دنبال نهنگی تشنه میگردی
زنی که حرفهای عاشقانه در دهانش باز مانده
از دست هایت لیز می خورد.

#سهیل_شاکری
 
امضا : soheil.shakeri

YASAMAN.RAZIYAN

مدیر بازنشسته بیوگرافی
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
8/6/20
ارسالی‌ها
3,289
پسندها
13,416
امتیازها
45,473
مدال‌ها
26
سطح
22
 
  • #20
روی دوپا در من ایستاده ای
دلتنگ که می شوی
به چهار دیواری سینه ام می کوبی
کسی جز استخوانهای مرده
در من نیست
دست در خونم می کنی،
دنبال نهنگی تشنه میگردی
زنی که حرفهای عاشقانه در دهانش باز مانده
از دست هایت لیز می خورد.

#سهیل_شاکری
دلم برای میله های عشق ، تنگ می شود...
دلم، برای قفل های دل ، تنگ می شود...
هوای سرد چاله ی سیاهِ گونه ات ، دلم...
برای سوز عاشقانه ی شکنجه ، تنگ می شود...
دلم برای داربستِ چوبیِ خدافظی ،
طنابِ بی تو بودنم...
دلم برایِ حلقه اش ،
چقدر تنگ می شود!!!
 
امضا : YASAMAN.RAZIYAN

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا