وقتی خواهر یا برادر کوچیکتون به دنیا اومد چه حسی داشتین؟

[Osenwt]

حسه خاصی نداره :/ بچه اخرم :/

 

[*SOGAND*]

خب اولش خیلی خوش حال بودم اما وقتی امد باز خوش حال بودم اما خب توجه ها به اون جلب شد و خب تو اوج مهر محبتی که باید می داشتم کم شد اما در کل خوب بود :/

 

[NARGES.A]

انگار هرچی بزرگتر میشن بیشتر قابلیت تخریبو دارن

راست میگی
همین پارسال صورتم رو با تفنگش که شکونده بود جوری زخم کرد تا یه مدت روم نمی شد اصلا برم بیرون
هنوزم جای زخمش هست:at_wits_end::at_wits_end:

 

[YaZdAn]

حس اومدن یه مزاحم

 

[Devil's Daughter]

حس اومدن یه مزاحم

دقیقا.اخ چی میشد من تک فرزند بودم؟یا حداقل داداشم از من بزرگتر بود تا می فهمید چی میکشم.

 

[YaZdAn]

دقیقا.اخ چی میشد من تک فرزند بودم؟یا حداقل داداشم از من بزرگتر بود تا می فهمید چی میکشم.

اره خیلی دلم می خواست نبود واقعا یه مزاحم تمام عیاره

 

[NARGES.A]

اگه داداشت ازت بزرگتر بود فکر کنم سر قضیه های دیگه برات بدتر می شد
فک کنم تک فرزند می بودی بهتر بود

 

[Devil's Daughter]

راست میگی
همین پارسال صورتم رو با تفنگش که شکونده بود جوری زخم کرد تا یه مدت روم نمی شد اصلا برم بیرون
هنوزم جای زخمش هست:at_wits_end::at_wits_end:

نچ نچ نچ.من اولاش خیلی ملاحظشو میکردم.توی سن 7تا 10 سالگی ام.بعد از اون هر کاری که کرد جوابشو دادم.جرئت داره حرف بزنه یا دست به وسایلم بزنه دندوناشو تو حلقش خورد میکنم.به خاطرش رفتم موهامو کوتاه کردم تا دیگه نکشدشون.

 

[Devil's Daughter]

اگه داداشت ازت بزرگتر بود فکر کنم سر قضیه های دیگه برات بدتر می شد
فک کنم تک فرزند می بودی بهتر بود

مثلا چی؟

 

[NARGES.A]

نچ نچ نچ.من اولاش خیلی ملاحظشو میکردم.توی سن 7تا 10 سالگی ام.بعد از اون هر کاری که کرد جوابشو دادم.جرئت داره حرف بزنه یا دست به وسایلم بزنه دندوناشو تو حلقش خورد میکنم.به خاطرش رفتم موهامو کوتاه کردم تا دیگه نکشدشون.

خب آلان دادشم کلاس کاراته میره هر حرف شنوی که این یه مدت کوتاه داشت دود شد رفت هوا