نتایح جستجو

  1. قاصدکــ

    مسابقه ..:[مسابقهٔ مینیمال نویسی]:..

    اعلام آمادگی. دسته‌ی اول‌.
  2. قاصدکــ

    درخواست تگ تاپیک جامع درخواست تگ دلنوشته

    سلام. خسته نباشید. درخواست تگ دارم برای: https://forum.1roman.ir/threads/109993/
  3. قاصدکــ

    گفتگوی آزاد ×|¦معرفـــی رمــــان¦|×

    «پنجره‌ها می‌میرند» اجتماعی بود و کمی هم عاشقانه. نویسنده‌اش به بعضی چیزها اشاره کرده بود که باعث شد این رمان [با وجود حافظه‌ی ضعیفم و همچنین مقاومتم در برابر خوندن رمان‌های بعضاً کلیشه‌ای مجازی] در ذهنم ماندگار بشه. اون هم فقط صد صفحه‌ی اولش!
  4. قاصدکــ

    واقعیت آزار دهنده!

    اینکه انسان هستم!
  5. قاصدکــ

    اشعار رهاشده کاربران مجموعه اشعار دلبر | م.س.علیپور کاربر انجمن یک رمان

    قالب: قطعه تو عاشق آغوش پر از عطری و من هی عطر به گردن می‌زنم تا شاید... قسمت بشود پرده ز راز بردارم با آیِنه تمرین می‌کنم تا شاید... شنیدم که شعر می‌خوانی، از آن روز صد مصرَع شعر می‌‌گویم تا شاید... (شعر، ناقص است و از نظر وزن و قافیه ایراداتی دارد. ویرایش خواهد شد.)
  6. قاصدکــ

    مباحث متفرقه ▪|قسمتی از کِتاب|▪

    کوچولو؛ زندگی یعنی خستگی! زندگی یعنی جنگی که هرروز تکرار میشود و در ازای شادی اش که ؛ مکث های کوتاهی بیش نیست ... باید بهای گزافی پرداخت! نامه به کودکی که هرگز زاده نشد/ اوریانا فالاچی
  7. قاصدکــ

    همگانی "به صرف یک فنجان شعر"

    نامَرد زد و کوبید و مرا نابود کرد بعد از او، خدا دید چه به روزم آمد دیروز یهو دیدمش و او با طَعْن پرسید: هنوز زنده‌ای؟ گفتم:شاید...! |م.س.علیپور|
  8. قاصدکــ

    اشعار رهاشده کاربران مجموعه اشعار دلبر | م.س.علیپور کاربر انجمن یک رمان

    قالب شعر: قطعه نامَرد زد و کوبید و مرا نابود کرد بعد از او، خدا دید چه به روزم آمد دیروز یهو دیدمش و او با طَعْن پرسید:هنوز زنده‌ای؟ گفتم: شاید!
  9. قاصدکــ

    همگانی "به صرف یک فنجان شعر"

    در فضایی که مکان گم شده از وسعت آن می‌روم سوی قرونی که زمان برده ز یاد گویی از شهپر جبریل درآویخته‌ام یا که سیمرغ گرفته‌ست به منقار مرا تا کجا می‌برد این نقش به دیوار مرا؟ - تا بدانجا که فرو می‌ماند چشم از دیدن و لب نیز ز گفتار مرا |محمدرضا شفیعی کدکنی|
  10. قاصدکــ

    تبریک اَفـسـانــِـهـ ای دَرونِ قَــلـبَــمْ

    {حتی اگه یه روز حس کردید زندگی مثل یه قفسه، امیدوارم میله‌های اون قفس پوشیده از پیچک و گل‌های اقاقیا باشه} تولدتون مبارک
  11. قاصدکــ

    دنباله دار بنویس برای کسی که همواره هست...

    زندگی به مثابهٔ قفسی تنگ است. میله‌هایش از جنس پوچی و اطرافش خلأ است. اما وجود تو، صدای تو، بوی تو، همین قفسِ ترسناک را برایم زیبا می‌کند؛ مادر. و با حضور تو، زندگی می‌شود قفسی فراخ که دور میله‌هایش پیچک و گلِ امین الدوله پیچیده و اطرافش هوایی پاک در جریان است.
  12. قاصدکــ

    اشعار رهاشده کاربران مجموعه اشعار دلبر | م.س.علیپور کاربر انجمن یک رمان

    قالب شعر: سپید چنان رفتی، چنان رفتی که بعد از تو، شدم طوطی که بعد از تو، همان کنجِ قفس، بی‌ تو، همه‌‌ش صرف می‌کند «رفتن» را با یک دلِ سیرُ رُخِ پیرُ شده ورد زبانش که « نرفتم، رفتی، رفتُ...»
  13. قاصدکــ

    مهم تاپیک جامع اعلام پایان مجموعه دلنوشته کاربران

    و بالاخره پایان! :) https://forum.1roman.ir/threads/84567/
  14. قاصدکــ

    روی سایت دلنوشتهٔ یک سبد رؤیا | قاصدک کاربر انجمن یک رمان

    سخن پایانی نویسنده: این اولین دلنوشته‌ای بود که آن را نوشتم، نوازش کردم، پرورش دادم و حالا به ثبتش رساندم. کاسه‌ی کلمات ذهنم خالی شده بود؟ ابداً! کاسه‌ی کلمات همواره لبریز است و خوشبختانه جوهرِ قلمِ مجازی، تمام‌نشدنی! اما حس کردم که گفتنی‌ها را گفته‌ام. اگر هم چیزی باقی‌مانده باشد، شاید جلد...
عقب
بالا