- ارسالیها
- 4,868
- پسندها
- 77,370
- امتیازها
- 95,555
- مدالها
- 48
- نویسنده موضوع
- #11
.
.
چه گفتی ؟
به صبحی که درست
فردای روز مرگ من از راه رسید؟
چه کردی؟
با «صبحت به خیر»ی که تا ظهر در دهان تو آواره بود
بی رحم تر از آنم
که با بی ربط ترین چیزها
به یادت نیایم
با گودال آبی در باران
برگه های جریمه ی پلیس
حتی
بوی سوختن سیب زمینی.
دلم می خواست زیبا تراز اینها وداع کنم اما
دست که بردم اشکهایت را پاک کنم
دستم از گونه ات
دستم از دستت
گذشت
به این شعر گفته ام
سر این سطر که رسیدی
چشمهایت را ببوسد
اینجا
موهای مرطوب پیشانی ات را پس بزند
و در این سطر آخر
آرام توی گوشت زمزمه کند:
«می دانم که غمگینی اما....»
#رویا_شاه_حسین_زاده
.
چه گفتی ؟
به صبحی که درست
فردای روز مرگ من از راه رسید؟
چه کردی؟
با «صبحت به خیر»ی که تا ظهر در دهان تو آواره بود
بی رحم تر از آنم
که با بی ربط ترین چیزها
به یادت نیایم
با گودال آبی در باران
برگه های جریمه ی پلیس
حتی
بوی سوختن سیب زمینی.
دلم می خواست زیبا تراز اینها وداع کنم اما
دست که بردم اشکهایت را پاک کنم
دستم از گونه ات
دستم از دستت
گذشت
به این شعر گفته ام
سر این سطر که رسیدی
چشمهایت را ببوسد
اینجا
موهای مرطوب پیشانی ات را پس بزند
و در این سطر آخر
آرام توی گوشت زمزمه کند:
«می دانم که غمگینی اما....»
#رویا_شاه_حسین_زاده