متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

متون و دلنوشته‌ها ๑| آشوب |๑

  • نویسنده موضوع Maede Shams
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 340
  • بازدیدها 6,076
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Maede Shams

مدیر بازنشسته
سطح
46
 
ارسالی‌ها
4,870
پسندها
77,373
امتیازها
95,555
مدال‌ها
48
  • نویسنده موضوع
  • #151


بین خوشبختی و بدبختی وضعیتی هست که آدم می‌تواند دمی در آن قرار یابد. حالتی تحمل‌پذیر و مرتبه‌ای که اعتراف می‌کنی؛ مرا به سختْ‌جانی خود این گمان نبود و خاطرجمع هستی که می‌توانی باز هم ادامه بدهی. نه جا زده‌ای و نه در خوش‌بینی مفرط غرق شده‌ای. در این وضعیت می‌پذیری که خوشبختی جریانی پیوسته و مدام نیست. می‌رود و می‌آید و گاهی توک می‌زند به لحظه‌ای و باز می‌گریزد. مثل کودکی گریزپا که نمی‌توانی دستش را مدام توی دستت نگه‌داری. خوشبختی را نمی‌توانی موکول کنی به وقتی معین. فقط می‌توانی آن لحظه که می‌آید تمام و کمال لمسش کنی، ذهن‌آگاه باشی و بدانی در حال تجربه‌ی چه احساسی هستی. در فواصل این لحظه‌ها فرازها و فرودهای زندگی‌ست و عبور کردن از طیفی از...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Maede Shams
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] ETKISIZ

Maede Shams

مدیر بازنشسته
سطح
46
 
ارسالی‌ها
4,870
پسندها
77,373
امتیازها
95,555
مدال‌ها
48
  • نویسنده موضوع
  • #152
ترانه علی دوستی:
"من صبح که پا می‌شم،
دلم می‌خواد کسی باهام حرف نزنه...
می‌خوام از خونه که میرم بیرون،
کسی منتظرم نباشه که برگردم...
دلِ کسی واسم تنگ نشه...
کسی منو نخواد...
می‌خوام تنها باشم
تنها

کنعان

#دیالوگ
 
امضا : Maede Shams
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] ETKISIZ

Maede Shams

مدیر بازنشسته
سطح
46
 
ارسالی‌ها
4,870
پسندها
77,373
امتیازها
95,555
مدال‌ها
48
  • نویسنده موضوع
  • #153

+ “یه درصد” شدنیه یا امید واهیه؟!
- اگه فکر کنی که تموم اون یه درصد رو داری شدنیه
- اما اگه فکر کنی تو فقط همون یه درصد رو داری این میشه امید واهی

#دیالوگ
A Piece Of Your Mind
 
امضا : Maede Shams
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] ETKISIZ

Maede Shams

مدیر بازنشسته
سطح
46
 
ارسالی‌ها
4,870
پسندها
77,373
امتیازها
95,555
مدال‌ها
48
  • نویسنده موضوع
  • #154
دستهای تو نبض خانه بود
میدانستی دستهایت میتوانند آدم بکشند؟
تو از رفتن فقد چند دست لباس داخل چمدان را بلد بودی و یک قاب عکس تاخورده و گذاشتن دسته کلید
من ماندم و رد دستهایت روی میز.. روی تخت خواب.. روی کتابهای پخش شده در اتاق.. روی آلبوم موسیقی مورد علاقه ات و فنجان قهوه ات..
من ماندم و رد دستهایت روی تنم
رد انگشت های جا مانده روی سیب گلو.
مرگی بدون خون ریزی، بدون قاتل، و با چند اثر انگشت.
میدانستی رد جا مانده ی نوازش روی تن آدم ها، میتواند آدم بکشد؟

#نازنین_هاتفی
 
امضا : Maede Shams
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Dizzy

Maede Shams

مدیر بازنشسته
سطح
46
 
ارسالی‌ها
4,870
پسندها
77,373
امتیازها
95,555
مدال‌ها
48
  • نویسنده موضوع
  • #155

کاش ماهیتم تغییر می کرد.
مثلا، به جای لباس کارت بودم و هر روز بغلت می کردم. یا جای صفحه ی مانیتورِ رو به روت که تا سرِ ظُهر به من زل می زدی و بعد، از سرِ خستگی ماگِ چای رو نزدیک لبات می بردی و ای کاش جای اون بودم که تو رو می بوسید، یا جای چای که تو بطنِ تو غلط می خوردم.
اگه عینکت بودم چی میشد؟بازم فراموشم می کردی و دنبالم می گشتی در حالی که روی بینی مردونه ات بودم؟ اگه هنذفریت بودم و مث اون تو گوشات زمزمه می کردم چه خوب میشد مگه نه؟ ای کاش به جای جیب های کاپشنت بودم که دستاتو گرم می کرد و خودش سرد می شد. وقتی میخندیدی،کاش جای لبخندت بودم. کاش همسایه ی دیوار به دیوارتون بودم و هر روز نذر می کردم تا بهت برسم و هر روز آشِ نذری برات می آوردم و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Maede Shams
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] ETKISIZ

Maede Shams

مدیر بازنشسته
سطح
46
 
ارسالی‌ها
4,870
پسندها
77,373
امتیازها
95,555
مدال‌ها
48
  • نویسنده موضوع
  • #156

براى آن كه رودرروى هم درنياييم
هر كدام نيمى از وجودمان را كُشتيم.
تو نيمى را كه زندگى كرده بودى
و من نيمى را كه آرزو مى‌كردم.


آغوشی برای یک سفر طولانی

#سید_محمد_مرکبیان
 
امضا : Maede Shams
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] ETKISIZ

Maede Shams

مدیر بازنشسته
سطح
46
 
ارسالی‌ها
4,870
پسندها
77,373
امتیازها
95,555
مدال‌ها
48
  • نویسنده موضوع
  • #157
داشت زير لب می خوند:
"كه من باد ميشم ميرم تو موهات..."
بهش گفتم به جای اينكه واسم كنسرت برگزار كنی پاشو كمک كن اين تختو جا به جا كنيم، كمرم درد گرفت به خدا!
با شيطنت باز گفت:
" ای بخت سراغ من بيا، كه رخت خواب من با خيال خامم گرم نميشه"
بهش گفتم از بد شانسيت كه بختت من بودم، قيافه ی ناراحت و اخمو به خودش ميگيره و آه ميكشه، ميگه هِــــــی...
كنارش ميشينم، بهش ميگم پشيمونی؟
ميگه: میدونی من يه تئوری دارم، ميگم كه هر كسى تو زندگيش عاشق يک نفر بايد بشه، اون آدم درست يا غلط هميشه عاشق اون آدم ميمونه، دلش به ياد اون آدم گرمه، چشماش به خيال اون آدم گرم خواب ميشه، دستاش با خيال اون آدم گرم ميمونه. حالا ببين، چقدر بايد، خوش شانس و خوشبخت باشی، كه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Maede Shams

Maede Shams

مدیر بازنشسته
سطح
46
 
ارسالی‌ها
4,870
پسندها
77,373
امتیازها
95,555
مدال‌ها
48
  • نویسنده موضوع
  • #158
‏« از چشم افتادن » بنظرم آخرین مرحله‌است. ‏این آخرین مرحله با دلخور بودن یا ناراحتی فرق داره، این مرحله‌ ناامید شدن از طرف مقابله، مرحله‌ی رها کردن. ‏رها کردن آدم روبرو بدون لحظه‌ای ناراحتی و پشیمانی.
‏ویژگی خوب یا بدم اینه ‏رفتارم با آدم‌هایی که از چشمم میوفتن هرگز تغییر نمیکنه. فقط دیگه نمی‌بینمشون، زنگ می‌زنن، پیغام میدن، حتی جلوم می‌شینن و باهم چای می‌خوریم اما من نمی‌بینمشون. ‏اونا هرگز متوجه چیزی نمی‌شن ‏و دقیقا خوبیش برای من و بدیش برای اون‌ها همینه که متوجه هیچ‌چیز نمیشن...


#پویان_اوحدی
 
امضا : Maede Shams
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] ETKISIZ

Maede Shams

مدیر بازنشسته
سطح
46
 
ارسالی‌ها
4,870
پسندها
77,373
امتیازها
95,555
مدال‌ها
48
  • نویسنده موضوع
  • #159
اگر عمر دوباره داشتم، اشتباهات بیشتری مرتکب می‌شدم. همه چیز را آسان می‌گرفتم، تنها اندکی از رویدادهای جهان را جدی می‌گرفتم. اهمیت کمتری به بهداشت می‌دادم، مسافرت بیشتر می‌رفتم، از کوه‌ها بیشتر بالا می‌رفتم، در رودخانه‌های بیشتری شنا می‌کردم. بستنی بیشتر می‌خوردم و اسفناج کمتر. مشکلات واقعی بیشتری داشتم و مشکلات واهی کمتری. آخر ببینید، من از آدم‌هایی بودم که بسیار محتاط و عاقلانه زندگی کردم، البته من هم لحظات سرخوشی داشتم، اما اگر عمر دوباره داشتم، از این لحظات سرخوشی بیشتر می‌داشتم. من هرگز جایی بدون دماسنج، پالتو، بارانی و… نمی‌رفتم. اگر عمر دوباره داشتم، سبک‌تر سفر می‌کردم. وقت بهار، زودتر پابرهنه راه می‌رفتم و وقت خزان دیرتر به این لذت خاتمه می‌دادم. بیشتر عاشق...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Maede Shams
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Dizzy

Maede Shams

مدیر بازنشسته
سطح
46
 
ارسالی‌ها
4,870
پسندها
77,373
امتیازها
95,555
مدال‌ها
48
  • نویسنده موضوع
  • #160

خدا سر منشا عشق است.
خدا عشق مطلق است.
پس عشق بورزيد!
بدون آنكه فرقى قائل شويد، بدون حساب و كتاب عشق بورزيد، بدون تاخير انداختن و طفره رفتن. نترسيد از اينكه ممكن است در اين راه رنج بكشيد.
عشق بورزيد!
به فقرا به وفور عشق بورزيد، اين كار سختى نيست. در عشق ورزيدن به ثروتمندان هم ولخرجى كنيد، همان ها كه به سختى به ديگران اطمينان مى كنند و عشقى را كه نياز دارند هيچ گاه به درستى تشخيص نمى دهند.
به كسانى كه هم سطح و هم پايه خودتان هستند عشق بورزيد.
اين نوع عشق ورزيدن بسيار سخت است چون در برخورد با كسانى كه هم پايه ى ما هستند، معمولا حس خودخواهى ما بيشتر جلوه مى كند.
ما معمولا سعى مى كنيم ديگران را راضى كنيم اما در اصل كارى كه بايد بكنيم اين است كه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Maede Shams
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] ETKISIZ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا