متون و دلنوشته‌ها ๑| آشوب |๑

[Maede Shams]

‌کاش یکی بیاد مثلِ بارون باشه.
نفسِ آدم‌ رو تازه کنه و هوا رو خوب. یکی که غرقت کنه تویِ خوشی،
تا زانو فرو ببرت تویِ عشق!
کاش یکی بیاد که مثلِ بارون باشه،
گونه هات ‌رو نوازش کنه
و قلبت‌ رو لمس.
جاری بشه عشقش تویِ رگ‌هات.
مثلِ بارون باشه اما قطع نشه، بند نیاد!


#فاطمه_صابری_نیا​

 

[Maede Shams]

پشت هر تنهایی
عشقی ست ممنوعه‌
و زنی که نبودن را
کم آورده است
در ستیز با
واژه های وحشی قلم
تا رام کند
اسب سرکش اشک هایش را....

#یاس_کرمانی​

 

[Maede Shams]

میدونی؟
با خودم
با خدا
عهد بستم ،
که اِنقدری عاشقت باشم که حد نداشته باشه . .
انقدری دورت بگردم که دنیا نگشته باشه!
به خودم قول دادم خستگیاتو انقد بچلونم که ازشون هیچی نمونه جز خندیدنات . . . !
مگه من جز تو ، تو این دنیای غریب کیو دارم؟
مگه تو جز من کیو داری که سرتو بذاری رو پاهاش و آروم تر از همیشه بخوابی ؟
بخدا نداریم . .
بخدا من نباشم ، تو نباشی تنهاییم . . خیلی تنها !
دنیا خیلی نامرده ها ! آدما ولی نامردترن
من و تو رو که با هم میبینن دلشون طاقت نمیاره
چشمشون میشه شورترین دریاچه ی نمکِ دنیا !
تو ولی با همه ی نامردیای دنیا نامرد نباش ، نشو هیچوقتم . . .
مرد باش همیشه
اونقدری که وقتی دستامو میگیری ، تمومِ دردام از لای انگشتام بریزه پایین...​

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Maede Shams]

یه چیزی بگم بهتون؟
من همیشه ترسیدم ، از داغون ترین و مسخره ترین چیزا ترسیدم ، از گند زدن ترسیدم ، از تنها موندن ترسیدم ، از بد بودن و خسته و تنها یه گوشه افتادن ترسیدم ، من از همهٔ نشدنای عالم ترسیدم ، همهٔ همشون.
یه وقتا که دهن وا کردم و حرف زدم ، از قطع شدن حرف و توجه نکردن ترسیدم ، حرفام یادم رفته از ترس و کسی گوش نکرده و بغض کردم از این بی اهمیتی.
من از شب و تنهائی ترسیدم ، تو تنهائی با چشم نیمه باز و چراغ روشن خوابیدم و ترسیدم ، خیلی ترسیدم.
من زیر اسم آدمای دیگه بزرگ شدم و خودم نبودم هیچوقت ، خیال کردم فلان کارو بکنم آدم حساب میشم مثلا ، نشدم ، نشده ، فقط ترس روی ترس ، خیال بد پشت خیال بد‌.
مثل من نباشید ، خودتونو «آدم» حساب کنید ، سعی...​

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Maede Shams]

دلتنگي چيزي ست شبيه به
يك صفحه ي خاك خورده ،
از يك كتاب قديمي ...
مثل تنهاييِ قوري ترك خورده ي
مادر بزرگ
در طاقچه ي اتاق ...
مثل يك چتر خيس بعد از باران ...
مثل بوي چند شاخه نرگس ...
يا شايد هم چيزي شبيه به قلب من ...
در قصه ي نبودنت !

#عاطفه_ارزانی​

 

[Maede Shams]

حامد بِهداد :
یعنی میخوای بگی
هیچ نامَحرمی بهِت دست نَزده ؟!

رعنا آزادی ور :
من فکر میکردم ،
گذشته ی من به خودم مربوطه ..

حامد بِهداد :
ببین ،
هیچوقت یه چیزایی و به مَن نگو ..
جَنبه شو ندارم ..
شاید خودم بگم بگو وَلی نگو ؛
بِهم میریزم ..
شاید تیریپِ بی غیرتی بردارم ،
بگم بگو ، ولی نگو ..
مَن خودمو میشناسم ، بِهم میریزم ...

#دیالوگ​

 

[Maede Shams]

کاش دنیا دست زن ها بود ،
زن ها که زاییده اند یعنی خلق کرده اند
و قدر مخلوق خودشان را می دانند .
قدر تحمل و حوصله و یکنواختی
و برای خود هیچ کاری نتوانستن را .
شاید مردها چون هیچ وقت
خالق نبوده اند ، آنقدر خود را
به آب و آتش می زنند تا چیزی بیافرینند .
اگر دنیا دست زن ها بود ، جنگ کجا بود ؟

#سیمین_دانشور​

 

[Maede Shams]

گاهی خودت را به دیوانگی بزن
پیش از آنکه روزگار دیوانه ات کند!
گاهی بیشتر بخند
با دهان ِ بسته!
بیشتر ببین با چشم های بسته
با دستهایت محکم گوشهایت را بگیر و گوش کن!
دراز بکش وسط ِ زندگی و زُل بزن به مجسه سازیِ اَبرهای کوچک ِ بازیگوش و خندانِ آسمان!
گاهی بیشتر بخند!
و به غم هایت محترمانه بگو:
"ببخشید شما؟ نمی شناسمتان!
اشتباه نیامده اید!!
فردا ! امروز وقت ندارم!
لطفا فقط امروز را بروید! فقط امروز را..."
گاهی خودت را به دیوانگی بزن
پیش از آنکه روزگار دیوانه ات کند!
بنشین کنار خودت
خودت را بخندان
و سر بر شانه ی خودت بگذار!
بگذار بگویند دیوانه ست!
من
سخت معتقدم
برای دیوانه نشدن
گاهی باید دیوانه بود...

...​

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Maede Shams]

وقتی می‌خوای عزیزترین آدم زندگیت رو ببینی، بهترین لباست رو می‌پوشی، بهترین عطرت رو می‌زنی، اون رو به بهترین جایی که می‌شناسی دعوت می‌کنی و بهش قول می‌دی که هیچ‌وقت فراموشش نمی‌کنی. اما به نظر من برای فراموش نکردن یه نفر، فقط کافیه خاص‌ترین موزیک عمرت رو باهاش گوش بدی. حالا اگه صد سال هم بگذره، همین یه موزیک لعنتی می‌تونه رفته‌ترین آدم زندگیت رو به یادت بیاره.
من هنوزم قبل از خواب، همیشگی‌‌ترین موزیک عمرم رو گوش می‌دم و تا صبح، خاطراتی که نداشتم رو خواب می‌بینم.
پدربزرگ می‌گفت: «اگه می‌خوای کسی رو فراموش نکنی، کاری رو واسش انجام بده که برای هیچ‌کس نکردی.»​

 

[Maede Shams]

در گوشه‌ی زندان به تو فکر می‌کنم !
می‌دانی ؟
می‌توانی این را درک کنی ...؟
باورت می‌شود چقدر دوستت دارم ...؟!

هیچ می‌دانی غیر از من ،
هیچکس در گوشه‌ی زندان ؛
پشتِ میله‌ها ،
نمی تواند کسی را
بیشتر از آزادی دوست داشته باشد ...!


رستم بهرودی
[ شاعر جمهوری آذربایجان ]​