فال شب یلدا

شعرکده « شاه و گدا در ديوان سيد محمد حسين شهريار »

  • نویسنده موضوع Harry_QW
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 26
  • بازدیدها 1,104
  • کاربران تگ شده هیچ

Harry_QW

پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
سطح
35
 
ارسالی‌ها
3,869
پسندها
33,814
امتیازها
65,673
مدال‌ها
33
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #11
3- شهريار در نقش عارف و عاشق وحدت بين ،‌ ميان شاه و گدا و ديگر موجودات هيچ تضادي نمي بيند و در نظر او در قصر شاه و كلبه درويش ، نور عشق معشوق ازلي متجلي است و وجود درعالم يكي بيش نيست :
به كوي عشق يا قصر شهان يا كلبه درويش فروغ دوست مي خواهي تو خواه آنجا وخواه اينجا
(ديوان ، ص 72)
جامي :
عشق است و بس كه در دو جهان جلوه مي كند گاه از لباس شاه و گه از كسوت گدا
(جامي ، ص 233)
شاه نعمت الله ولي :
چون عقل احول است دو بيند غريب نيست بنگر به عين عشق كه شاه و گدا يكي است
(غ 360 ب 6)
اسيري لاهيجي :
بي خود از باده عشقند چه هشيار و چه م**س.ت همه م**س.ت مي وصلند چه شاه و چه گدا
(غ 8 ب 4)
سعدي :
پادشاهي و گدايي برما يكسان است...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Harry_QW

Harry_QW

پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
سطح
35
 
ارسالی‌ها
3,869
پسندها
33,814
امتیازها
65,673
مدال‌ها
33
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #12
4- شهريار گداي كوي عشق است و مقام استغنا و بي نيازي از ماسواي الله و فقر معنوي خود را ، ايوان بلند ناز و شكوه پادشاهي ،‌تشخيص مي دهد و عقيده دارد؛ عارفي كه به مقام سلطنت فقر رسيد ،‌مقام و شأن پادشاهي درنظرش بي اعتبار است :
گداي عشقم و عرض نياز بي نيازي را بلند ايوان ناز پادشاهي كرده ام پيدا
(ديوان ، ص 73)
5- به عقيده شاعر عارف يعني شهريار ؛ هماي سعادت بخش عشق ، پادشاهان را لايق نوازش با تاج غم نمي داند ؛ ‌بلكه گدايان راه عشق را كه وجودشان سرشار از هنر غم معشوق ازلي ، قابل نوازش با تاج غم مي داند :
شاهان به تاج غم ننوازد هماي عشق اين شاهباز عرش نشنيد به بام ما
 
امضا : Harry_QW

Harry_QW

پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
سطح
35
 
ارسالی‌ها
3,869
پسندها
33,814
امتیازها
65,673
مدال‌ها
33
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #13
6- شهريارخودرا گداي عشق واسير در زندان محبت ؛ ومتعلق به سرزمين دل و جان كه حسن و هنر دو پادشاه آن است ، مي داند :
من كيستم ؟اسير محبت ، گداي عشق وز ملك دل كه حسن و هنر پاد شاهش است
(ديوان ، ص 107)
7- در ادبيات عرفاني و شعر شهريار ، ابياتي مطرح است كه در آن ديگر نشانه اي از غرور و تكبر سلطاني و عجز و درماندگي درويشي مشاهده نمي گردد ؛ گدايان و عارفان كوي عشق ديگر غمي از عدم توجه پادشاهان ، به آنان ندارند ؛ بلكه خود به اوضاع و احوال پادشاهان غم مي خورند.دراينجا پادشاه است كه همنشيني با درويش را از دل و جان آرزو مي كند :
چه غم ارپادشهان را غم درويشان نيست پادشاه دو جهان را غم درويشان است
(ديوان ، ص 109)
ملا هادي سبزواري :
باز شد با...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Harry_QW

Harry_QW

پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
سطح
35
 
ارسالی‌ها
3,869
پسندها
33,814
امتیازها
65,673
مدال‌ها
33
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #14
8- شهريارهمانند شعراي عرفاني ، ادوار قبل ، معتقد است كه نزديكي به بارگاه معشوق و خلوت شاه عشق و دولت وصل او را جستن ، لايق هر گداي بي سروپايي نيست :
برو به كنج خرابات اي نديم گدايان تو بخت آن نه كه راهي بود به خلوت شاهت
(ديوان ، ص 149)
منصور حافظ :
من درويش كجا و سر كوي تو كجا دولت مسند شاهي به گدايي نرسد
(غ 429 ب 2)
كمال خجندي :
دولت وصل خواستم گفتند سلطنت در خور گدايان نيست
 
امضا : Harry_QW

Harry_QW

پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
سطح
35
 
ارسالی‌ها
3,869
پسندها
33,814
امتیازها
65,673
مدال‌ها
33
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #15
9- شهريار در نقش گداي ظاهري و پادشاه باطني ، خاك كف پاي معشوق ازلي را ، تاج پادشاهي خود در كشور عشق مي داند ؛‌ تاج كميابي كه پادشاه ، با آن همه عظمت ، از آن محروم است :
خاك كف پاي اوست تاج سر من نادره تاجي كه پادشاه ندارد
(ديوان ، ص 160)
10- به عقيده شهريار و ديگر شعرا ، تنها با گدايي در دوست و حضرت عشق است كه مي توان به مقام پادشاهي در عالم عشق نايل شد نه با چيز ديگر :
عجب كه خلعت زربفت پادشاهي عشق فلك به دوش من لات آسمان جل كرد
(ديوان ، ص 170)
تو بندگي بگزين شهريار بر در دوست كه بندگان در دوست شهريارانند
(ديوان ،‌ص 219)
بهجت گداي حسن تو شد شهريار عشق اي خاك در گه تو گدا پادشاه كن...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Harry_QW

Harry_QW

پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
سطح
35
 
ارسالی‌ها
3,869
پسندها
33,814
امتیازها
65,673
مدال‌ها
33
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #16
11- بنا به اعتقاد شهريار ، پادشاهان از ناحيه روزگار در امان نيستند ؛ زيرا كه زمانه تخت و تاج را از آنان گرفته به ديگري هديه مي كند . اما انسان هاي گدا و تهيدست كه به واسطه هنر قناعت وخرسندي خود از مال دنيا تنها به كاسه چو بيني اكتفا كرده اند ، ‌روز گار را به تسليم وا مي دارند :
به پيش كاسه چوبين من سپر بنهاد زمانه اي كه نگون تخت و تاج طغرل كرد
(ديوان ، ص 170)
12- شهريار ، با كنايه از نوع تعريض به پادشاهان – كه پادشاه در اينجا در معناي عرفي بكار رفته است – درس عبرت داده ، مي گويد : منعم و پادشاهي كه در به روي گداي تهيدست و درمانده وا كرده از او دلجويي كند ، درماندگي و تنگدستي او را در نمي يابد :
در ماندگيش حلقه نخواهد زدن به در منعم كه در به مفلس در...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Harry_QW

Harry_QW

پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
سطح
35
 
ارسالی‌ها
3,869
پسندها
33,814
امتیازها
65,673
مدال‌ها
33
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #17
13- شهريار به پادشاهان كشور عشق كه تخت و تاج را كه نشانه غرور و تكبر است به كناري نهاده ؛همچون گداي متواضعي به حضرت عشق ، عرض نياز خود مي كنند ، ناز و افتخار مي كنند :

شاهان كشور تو بنازم كه تخت و تاج يك سو نهند و عرض نياز گدا كنند

(ديوان ، ص 220)

14- شهريار باطن روشن و فطرت پاك و دوراز اغيار گدايان بوالعجب كوي عشق را تجليگاه جمال و جلال (تمامي اسما و صفات )معشوق ازلي كه پادشاه كشور عشق است ، مي داند :

جلا و جوهر اين بوالعجب گدايان بين كه جلوه گاه جلال و جمال پادشهند

(ديوان ، ص 226)

15- در ادب عرفاني و شعر شهريار ، گاه معشوق ، با عاشق نشست و بر خاستي نداشته و به واسطه تكبر و غرور و حسن و جمال خود از هم صحبتي با عاشق عار دارد ؛ همچنان كه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Harry_QW

Harry_QW

پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
سطح
35
 
ارسالی‌ها
3,869
پسندها
33,814
امتیازها
65,673
مدال‌ها
33
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #18
16- عارفان و گدايان واقعي از جمله شهريار كه مفتخر به دريافت تاج فقر – كه مايه افتخار پادشاه انبيا حضرت محمد (ص) كه فرمود : « الفقر فخري و به افتخر 7 »- از دست شاه عشق شده اند ؛ هيچوقت در برابر تاج پادشاهي اين عالم ، سر تعظيم و تسليم فرو نمي آورند :
تاج فقر آنجا كه فخر پادشاه انبياست سر به تاج پادشاهي كي فرود آرد فقير
(ديوان ، ص 258)
سر افرازي جاويد در كلاه درويشي است تا فرو نيارد كس سر به تاج سلطاني
(ديوان ، ص 413)
وحشي بافقي :
گدا را سر فرو نايد به شاهي اگر عشقش دهد صاحب كلاهي
(غ509 ب 12)
مولانا :
سر به شاهنشهي فرو نارم يك رهم گر گداي خود داني
(غزليات شمس ، غ 3313)
 
امضا : Harry_QW

Harry_QW

پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
سطح
35
 
ارسالی‌ها
3,869
پسندها
33,814
امتیازها
65,673
مدال‌ها
33
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #19
17- بنابه نگرش شهريار ، عارفي كه با گدايي بر در ميخانه معرفت و عشق ، به مقام بي نيازي و رتبه پادشاهي در ملك عشق مي رسد ؛ نسبت به تاج شاهي و سروري در عالم امكان كه جز غرور و تكبر بي مورد چيزي ندارد ، سرگران مي شود و حتي از آن گريزان است :

به تاج شاهي اگر سر گران تواني بود گدايي در گه ميخانه پادشاهت بس

(ديوان ، ص 269)

من جرعه كش مفلس ميخانه عشقم باشد كه به جامي نخرم كوكبه جم

(ديوان ، ص 305)

ملال ذركي :

گرم زخيل گدايان خود حساب كني زپادشاهي اقليم سبعه بيزارم

(ملال ذركي ، ص 80)

كمال خجندي :

ميل شاهي نكند هر كه گداي تو بود زآنكه اين منزلت از دولت سلطاني به

(كمال خجندي ، ص 92)
 
امضا : Harry_QW

Harry_QW

پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
سطح
35
 
ارسالی‌ها
3,869
پسندها
33,814
امتیازها
65,673
مدال‌ها
33
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #20
18- شهريار در ملك فقر و بي نيازي از ماسوي الله به آن چنان شكوه و عظمتي دست مي يابد كه پر كلاه فقر خود را ، ارزشمند تر از نگين تاج شهان مي داند :
كلاه فقر بسي هست در جهان ليكن نگين تاج شهان در پر كلاه من است
(ديوان ، ص 111)
گر نعيم جاودان پاداشن زندان دنيا شبكلاه فقر من بهتر كه تاج پادشايي
(ديوان ، ص 436)
 
امضا : Harry_QW
عقب
بالا