مباحث متفرقه [ به اینم می‌گن رمان ؟! ]

[.REIHANEH.]

چرا همیشه دخترا و پسرا کیلو کیلو رفیق دارن
یا یکی دوتا دارن، که همیشه و همه جا همراهشونن و فقط اونان که همه جوره در خدمت شخصیت اصلی رمان هستن و خودشون کلا زندگی ندارن؟
تاحالا یه رمان نخوندم که دختره یا پسره هیچ رفیقی نداشته باشه...
شایدم به چشم من نخورده باشه!

به اینم میگن رمان؟

به نکته خیلی قشنگی اشاره کردی
چرا بوده که دختره هیچ دوستی نداشته(از همونا که باباش معتاده و مامانش مرده:/)
اماااا...
بعد از کلی زمان به واسطه معجزه دوست دبستانش و دیده اونم کجا تو خیابون:/ و به واسطه اون کلی دوست پیدا کرده:/
این مورد هم تو کلی رمان بوده و واقعا خسته کننده
به اینم میگن رمااننن

 

[HAKIMEH.MZ]

به نکته خیلی قشنگی اشاره کردی
چرا بوده که دختره هیچ دوستی نداشته(از همونا که باباش معتاده و مامانش مرده:/)
اماااا...
بعد از کلی زمان به واسطه معجزه دوست دبستانش و دیده اونم کجا تو خیابون:/ و به واسطه اون کلی دوست پیدا کرده:/
این مورد هم تو کلی رمان بوده و واقعا خسته کننده
به اینم میگن رمااننن

اگر بخوایم همه ی مطالب این تاپیکو با هم جمع کنیم، سر جمع باید بگیم همه‌ش یه زندگی فانتزی و رویایی هستن که در قالب و ژانر اجتماعی یا عاشقانه در اومدن.

آخه به اینام می‌گن رمان؟

 

[SETAYESH.MO]

چرا همه پسرا شکست عشقی خوردن و سرشکست عشقی از همه دخترا منتفر میشن و با این دختره داستان در می‌افتن نمیشه یه‌بار پسره شکست عشقی نخورده باشه نمیشه یه بار پسره از زنا متنفر نباشه سرشکسته عشقیش بعد از طی یک پروسه پسره می‌فهمه اشتباه کرده و دلباخته‌ی دختره میشه
آخه به اینم میگن رمان؟

 

[soft.and.lily]

صفحه دوم رمان(دوم چون تو صفحه اول ازخواب بیدارشدن و گوشی به دیوار کوبوندن و قربون صدقه رفتن و نرده سواری داریم): من از همه پسرا بدم میاد! همشون از دم عوضین*و های های پس از مرور خاطراتش میگرید*
صفحه 100تا مونده به اخر رمان(100تا مونده چون توی این 100 صفحه باید به اعتراف عاشقانه و عروسی و آرایشگاه و عکاسی و زایشگاه بپردازیم):وای! وای برمن! وای بر اخم های جذابش و وای بر دل بی طاقت من! آه! ای کاش آن غلمان زیباروی هم مرا اینچنین دوست بدارد*و بازهم پس از مرور خاطراتش میگرید*
به اینم میگن رمان؟!

 

[SETAYESH.MO]

نمیشه پسره یه بار عطر شیرین بزنه نه تلخ و سرد نمیشه عطرش گرم باشه میشه چرا همه‌ی آدمای مغرور تو رمانا عطر تلخ می‌زنن یه بار خب عطر شیرین و گرم بزنن نمی‌میرن که
به اینم میگن رمان

 

[SETAYESH.MO]

یا حضرت خضر فقط رمانای ازدواج اجباری نمیشه یه بار دختره این پسررو از قبل ببینه و عاشقش بشن و بعد ازدواج کنن به زور یا نمیشه پسره از دختره متنفر نباشه و بعداً عاشقش نشه نمیشه یه بار تظاهر کنه و با تظاهر دل ببره
آخه به اینم میگن رمان

 

[SETAYESH.MO]

خدایا شکرت همیشه هم پسره سگه و اصلاً خوب نیست اما بعدش بخاطر حضور دختره اخلاقش از سگ تبدیل میشه به پری دریایی میشه نمیشه یه بار فقط یه بار پسره وقتی برای اولین بار بعد چندسال دخترو می‌بینه مهربون شده باشه مهربون و خوش اخلاق این‌طوری دیگه بخاطر حضور دختره نیست
خدایا آرزو به دلم مگذار
آخه به اینم میگن رمان

 

[.REIHANEH.]

اخ اخ ...
توی همه ی رمانا دقت کردین این دوتا شخصیت باهم یه جا گیر میکنن مثال میزنم: توی جاده به اذن خدا و معجزات ماشین این دوتا خراب میشه :/ و این دوتا تنها میشن یاااااا... توی جنگل های شمال تاکید میکنم شماالل گم میشن...
آخه ایناهم شدددد رماااننن

 

[Mahsa_rad]

دختره همه چی تموم
پسره گدا
اما لباسا مارک، ماشین صفر، رستوران بالاشهر
به اینم میگن رمان ؟!​

 

[soft.and.lily]

ننه دختره نباید بتونه یه تخم مرغ بپزه بعد دختره از هر انگشتش هزارتا غذا میباره(خیلی به اصل ضرب المثل دقت نکنین)
به اینم میگن رمان؟!