نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

مباحث متفرقه [ به اینم می‌گن رمان ؟! ]

  • نویسنده موضوع MehrDãd.K
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 661
  • بازدیدها 31,260
  • کاربران تگ شده هیچ

.REIHANEH.

نویسنده انجمن
سطح
40
 
ارسالی‌ها
3,348
پسندها
43,809
امتیازها
69,173
مدال‌ها
38
  • #281
ننه دختره نباید بتونه یه تخم مرغ بپزه بعد دختره از هر انگشتش هزارتا غذا میباره(خیلی به اصل ضرب المثل دقت نکنین :648314-d18ae5246291866d416d447f52bdf0bf: ) :frustratedf:
اینو جا ننداز به لطف کارگر خونشون که عاشق دخترس و مثل بچه خودش میمونه :610185-ae27176d7371ebcd2b8b54769e216894: :648314-d18ae5246291866d416d447f52bdf0bf: :22:
آخه ایناهم شد رماااننن
 

RaHa~ʷᵗ

کاربر انجمن
سطح
24
 
ارسالی‌ها
496
پسندها
15,370
امتیازها
36,273
مدال‌ها
17
  • #282
استادِ دانشگاشه، ولی میره مهمونی پسره(استادشو) رو میبینه=/ میره سر کوچه استادشو میبینه/= و میفهمن یا دوست خانوادگی‌ان یا یکی از اون فامیلای دور:22:سر لجن و آخر عاشق هم میشن:clap:
به اینم میگن رمان؟!​
 
آخرین ویرایش
امضا : RaHa~ʷᵗ

کمدین پوچ شده

رو به پیشرفت
سطح
8
 
ارسالی‌ها
160
پسندها
1,057
امتیازها
6,463
مدال‌ها
7
  • #283
همه دخترا عین خل ها با وجدانشون حرف میزنن هی هم میگن من عاشق نمیشم.
به اینم میگن رمان؟
 

کمدین پوچ شده

رو به پیشرفت
سطح
8
 
ارسالی‌ها
160
پسندها
1,057
امتیازها
6,463
مدال‌ها
7
  • #284

کمدین پوچ شده

رو به پیشرفت
سطح
8
 
ارسالی‌ها
160
پسندها
1,057
امتیازها
6,463
مدال‌ها
7
  • #285
همه شخصیت ها پررو و حاضر جواب نشد یه شخصیت سربزیر و آروم ببینیم
به اینم میگن رمان؟
 

کمدین پوچ شده

رو به پیشرفت
سطح
8
 
ارسالی‌ها
160
پسندها
1,057
امتیازها
6,463
مدال‌ها
7
  • #286
شخصیت اصلی همیشه ل..*باش گوشتیه موهاشم بلوند چشماشم رنگی
به اینم میگن رمان؟
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

کاظمی

کاربر حرفه‌ای
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,783
پسندها
6,318
امتیازها
27,173
مدال‌ها
14
  • #287
بیشتر اوقات شخصیت دختر داستان خله.
حالا دختر وپسر یا تو دانشگاه عاشق هم میشن یا تصادف می کنن یا پسره ریس شرکته دختره منشی
یا پدراشون شریکن.
همیشه هم دختر داستان یه وجدان داره که باهاش حرف میزنه.
بیشتر رمانا هم اغازشون اینجوری(باصدای بلند آلارام گوشیم از خواب بلند شدم با دیدن ساعت چشمان قدنعلبکی شد واییی خدا مرگم بده روز اول دانشگاه دیرم شد تو اینه یه نگاه به خودم کردم فرقی با زامبی نداشتم موهامم شده بود جنگل آمازون.///
اخه ایناهم شد رمان.؟!!:frustratedf::a050:
 
امضا : کاظمی

HAKIMEH.MZ

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
3,498
پسندها
27,921
امتیازها
58,173
مدال‌ها
27
  • #288
آخ آخ آخ
نمیدونم به این نکته اشاره شده یانه!
همیشه یه لوزی عشقی وجود داره تو رمانا :mellowsmiley:
یکی عاشق دختر داستانه
یکی هم عاشق پسر داستان بعد دختر و پسر داستان عاشق همن
اون دوتا هم همیشه ناکامن تو عشق، بیچاره ها(جالبیش اینه همیشه پسر عاشق بیخیال میشه می‌ذاره میره، ولی دختره مث کنه به پسره داستانمون می‌چسبه و قصد داره پسر داستان رو از دختر داستان بگیره:frustratedf::frustratedf::frustratedf:)
نمیدونم گرفتید چی گفتم یا ن////:

به اینم میگن رمان؟؟؟
 
امضا : HAKIMEH.MZ

Lu^na☆

کاربر نیمه فعال
سطح
19
 
ارسالی‌ها
529
پسندها
14,303
امتیازها
31,673
مدال‌ها
15
  • #289
دختره دشمن خونی پسره ست بعد اون وقتی دوسال می‌گذره نویسنده میاد دختره رو با سه تا بچه درحال آشپزی تو خونه شوهر نشون میده:/
به اینم میگن رمان؟
 
امضا : Lu^na☆

Lu^na☆

کاربر نیمه فعال
سطح
19
 
ارسالی‌ها
529
پسندها
14,303
امتیازها
31,673
مدال‌ها
15
  • #290
چرا همیشه رقیب عشقی انقدر سبک و جلفه؟
منشی هاشون چرا انقدر آویزونن؟
این چه وضعیتیه؟؟ به اینم میگن رمان؟
 
امضا : Lu^na☆

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
0
بازدیدها
131
پاسخ‌ها
9
بازدیدها
266
پاسخ‌ها
4
بازدیدها
325
پاسخ‌ها
3
بازدیدها
313
عقب
بالا