متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مباحث متفرقه [ به اینم می‌گن رمان ؟! ]

  • نویسنده موضوع MehrDãd.K
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 661
  • بازدیدها 30,324
  • کاربران تگ شده هیچ

BlaCkfloWeR

مدیر بازنشسته
سطح
25
 
ارسالی‌ها
979
پسندها
14,821
امتیازها
37,073
مدال‌ها
23
  • #331
حرف زدن وجدان، اون هم همراه با فحش و کلکل و به این صورت:
وجی: خاک تو سرت این پسره زشته؟
- خفه شود وجی!
عق!:137:
والا به خدا...
آقا یه رمان بود این ایده توش بود دیگه شورش در اومد ایش ایش کیش کیش :|
ولی خدایی هممون یه دور از این ایده استفاده کردیم :| حداقل من...
اخه به اینم میگن رمان؟!
 
آخرین ویرایش
امضا : BlaCkfloWeR

Lucida

کاربر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
176
پسندها
3,243
امتیازها
16,633
مدال‌ها
10
  • #332
همیشه ی خدا اول رمان توی دانشگاه شروع میشه، که دختره هنوز استادشو ندیده و دیر میرسه به کلاسش.:hmmsmiley02:
بعد جالب ترش اینجاست یارو با یکی از پسرای کلاس اشتباه میگیره( خب تو مگه قبلا تو اون کلاس نبودی؟ چجوری پسره رو با یکی اشتباه میگیری؟:weirdsmiley:)
خداروشکرم میکنه که استاد سرکلاس نیست بعد یک چیزی میپرونه که کار به کلکل کشیده میشه.
همیشم یک دوست صمیمیم اون ته کلاس نشسته برای دختره چشم ابرو بیاد.
خدایاااااا به کجا داریم میریم؟ جمع کنین جانه ما:648314-d18ae5246291866d416d447f52bdf0bf:
اخه اینم شد رمان؟
 
امضا : Lucida

Lucida

کاربر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
176
پسندها
3,243
امتیازها
16,633
مدال‌ها
10
  • #333
پسره برای اینکه به دختره کمک کنه میگه پاشو بیا خونمو جمع کن.:648314-d18ae5246291866d416d447f52bdf0bf:
مگه خودت دست نداری؟ چجوری این اندام و داری و خونت اینقدر بهم ریختس؟ اصن چجوری داری زندگی میکنی اونجا؟ اون همه خدمتکاری که تو خونته چی میگه؟
جالب ترش اینجاست دخترم با چهارتا تیکه پروندن یکم ناز و ادا قبول میکنه:shok:
اخه اینم رمانه؟:suicide2:
 
آخرین ویرایش
امضا : Lucida

Lucida

کاربر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
176
پسندها
3,243
امتیازها
16,633
مدال‌ها
10
  • #334
همیشه دختره سر کلاس یک دوستی داره که از بچگی باهاش رفیقه و تو بهترین دانشگاه تهران داره درس میخونه.
یکی به من بگه چجوری میشه با دوستت کلاسات یکی در بیاد اونم توی دانشگاه؟ توی مدرسه بود ی چیزی ولی دانشگاه اخه؟:hmmsmiley02:
اخه اینم رمانه؟ :648314-d18ae5246291866d416d447f52bdf0bf:
 
امضا : Lucida

Lucida

کاربر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
176
پسندها
3,243
امتیازها
16,633
مدال‌ها
10
  • #335
اکیپ دختر رمان عاشق یک اکیپ دیگه میشه
مثلا طرف اکیپش 3 نفرس دقیقا با یک اکیپ سه نفره پسر مشکل داره. بعد جالب اینجاست همشون یکی از پسرای اکیپ عاشق میشن:straight-face:
حالا نمیشه یکیشون خارج از اون اکیپ عاشق شه؟
اخه اینم رمانه؟:648314-d18ae5246291866d416d447f52bdf0bf:
 
امضا : Lucida

Lucida

کاربر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
176
پسندها
3,243
امتیازها
16,633
مدال‌ها
10
  • #336
دختره همیشه یک مشکلی داره که بره دست به دامن پسری بشه که همیشه خدا اذیتش میکنه و دختره باهاش مشکل داره.
اخه ادم قحطه؟ مگه تو با اون پسره مشکل نداری؟ اینکه اذیتت میکرد؟ بگو خودم کرم دارم میرم سمت پسره خودمو کوچیک کنم:648314-d18ae5246291866d416d447f52bdf0bf:
خدایا منو سوسک کن ....
:suicide2:
 
امضا : Lucida

NavidX8

نو ورود
سطح
2
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
288
امتیازها
980
مدال‌ها
2
  • محروم
  • #337
تو رمان دیدم مادره دختره رو به رابطه با پسره تشویق میکرد
دختره می گفت خجالت میکشم ولی همزمان تو چت قربون صدقه پسره میرفت
(به اینم میگن رمان؟)
 

Lucida

کاربر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
176
پسندها
3,243
امتیازها
16,633
مدال‌ها
10
  • #338
پسره داستان همیشه با دخترای زیادی آشناست روز شبشو تو مهمونی سر میکرده بعد که این دختره وارد زندگیش میشه انگار معجزه میشه همشو میذاره کنار.:shok:
چجوری اخه؟؟؟؟ به کجا داریم میریم.:hmmsmiley02:
بعد جالب اینجاست خانوادشم نقش بید ایفا میکنن:648314-d18ae5246291866d416d447f52bdf0bf:
اینم شد رمان؟:suicide2:
 
امضا : Lucida

Lucida

کاربر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
176
پسندها
3,243
امتیازها
16,633
مدال‌ها
10
  • #339
همیشه وقتی دختره و پسره عاشق هم شدن و از این کلیشه بازیا در اوردن پسره یک عشق اولی داشته که ولش کرده بعد پسره دست به آشنایی با دخترا زده وقتی گذاشته کنار عشقشو به دختر داستان اعتراف کرده عشق اول برمیگرده گند میزنه به کل داستان بعد همیشم عشق اول نامردی میکنه و نامردی میبینه که برمیگرده.:984:
میفهمین ک چی میگم؟
نمیشد یبار پسره عشق اولش همون دختره باشه ؟ نمیشد پاستوریزه باشه؟:648314-d18ae5246291866d416d447f52bdf0bf:
 
امضا : Lucida

Lucida

کاربر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
176
پسندها
3,243
امتیازها
16,633
مدال‌ها
10
  • #340
من تو بعضی از رمانا دیدم پسره از ایران زن گرفته تو خارج زندگی میکنه. بعد حالا پسره خارج یک نامزدیم داشته که از قضا دختره خیلی جلفه و پسره میخواد اموال پدر نامزدشو بالا بکشه. :straight-face:
خو روانی نامزد داری زن گرفتنت چی بود؟
بعد دختره جالبه زنش شده بعد قبولم کرده پسره اونو به نامزدش خواهر معرفی کنه:weirdsmiley:
جمیعا شخصیتای رمان مشکل روحی روانی دارن:648314-d18ae5246291866d416d447f52bdf0bf:
حالا تو همون رمان یدفعه رفیق پسره پیشنهاد ماموریت میده که دختره بره نامزد خارجی پسره رو بزنه له کنه:straight-face: ( رمانتون چرا هدفش مشخص نیس نویسنده عزیز:hmmsmiley02:)
جالب اینجاست دختره هیچ سابقه پلیسی نداره و اصلا اسلحه دستش نگرفته بکس و کاراته ای بلد نیس بعد یهو 10 صفحه به اخر رمان مونده میره...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Lucida

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
0
بازدیدها
65
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
106
پاسخ‌ها
9
بازدیدها
225
پاسخ‌ها
4
بازدیدها
289
پاسخ‌ها
3
بازدیدها
227
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
119
عقب
بالا