متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مباحث متفرقه [ به اینم می‌گن رمان ؟! ]

  • نویسنده موضوع MehrDãd.K
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 661
  • بازدیدها 30,326
  • کاربران تگ شده هیچ

BlaCkfloWeR

مدیر بازنشسته
سطح
25
 
ارسالی‌ها
979
پسندها
14,821
امتیازها
37,073
مدال‌ها
23
  • #321
تو بگرد ببین یه دونه چشم ابی توی ایران پیدا میشه که پر رمانا ریخته؟ همیشه همه یا چشم هاشون سبزه یا آبی یا طوسی! تازه دیگه کم اوردن زدن تو کار قاطی پاتی @_@ خاکستری با رگه های آبی و نقطه های سبزآبی •_•
ما یه دونه تو ایران چشم آبی نداریم هر کی هم داشتیم گذاشتن تو موزه -_-
آخه به اینم میگن رمان؟!
کمی اغراق
 
آخرین ویرایش
امضا : BlaCkfloWeR

Altinay*

مدیر بازنشسته
سطح
16
 
ارسالی‌ها
1,312
پسندها
6,248
امتیازها
24,673
مدال‌ها
26
  • #322
داخل رمانا بی برو برگرد یعنی جان خودم بی برو برگرد پسره یه بار دخترو بغل میکنه
بعد دخترم میزنه تو گوشش و با بغض جیغ میگه
عوضی، تو یه پسر خودخواهی
پسرم یه سیس مادر مرده میگیره میگه:
لعنتی نیستیم تو وقتی اومدی معادلتمو بهم ریختی میخوامت دوست دارم آه من بی تو مانند پایه بدون جوراب و بی مو هستم
(من برم سرپو بکوبم به تیزی،شکاف دیواری،کنجی،بغلی)
یادتون نره چشاتون با اسید بشورین!
آخه به اینم میگن رمان؟
 
امضا : Altinay*

ZaRi_bano

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
107
پسندها
805
امتیازها
4,953
مدال‌ها
6
سن
20
  • #323
ب نام خدا

دیدین یه سری چیزا تو همه رمان ها هست ؟!+
اونا رو بنویس...
به این صورت که
*همیشه ....
به اینم میگن رمان ؟! *

اسپم ندیم.​
چرا شخصیت اصلی اینقدر عذاب بکشه آخر زمانی که باید اعتراف کنه عشقش بمیره به اینممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم میگن رمان اشکم و دراوردیننننننننن
 
امضا : ZaRi_bano

BlaCkfloWeR

مدیر بازنشسته
سطح
25
 
ارسالی‌ها
979
پسندها
14,821
امتیازها
37,073
مدال‌ها
23
  • #324
همیشه تو رمانا یعنی همیشه تو رمانا عدل باید جوری شه که دختره و پسره تو یه ویلای درندشت تنهاشن!
بعد همیشه یه صدایی از طبقه ی پایین میاد و دختره میترسه میپره کنار پسره و تا شب میمونه :/
نویسندگان عزیز لطفا انقد ما دخترا رو ترسو جلوه ندید •-• اقا بخدا ما هم حق و حقوقی داریم با کلنگ میایم سراغتون ها!
 
امضا : BlaCkfloWeR

Minaa

رفیق جدید انجمن
سطح
9
 
ارسالی‌ها
73
پسندها
1,084
امتیازها
6,278
مدال‌ها
8
سن
21
  • #325
دو ثانیه بعد اعتراف تصادف میکنن یکی شون میره کما :383:

دختره : تاپ سفیدمو پوشیدم و رفتم جلوی اینه و به چشای سبزم نگاهی کردم . رژ قرمزی زدم و بوسی برای خودم در اینه فرستادم :/

کفش کتونی از همه رنگ دارن !!!
دختره ی دختر قد ۱۷۰
پسره نردبون مش غلام !
دختر کمر باریک
اقا عضلانی
ولی نخوندم تاحالا پسره باشگاه هم بره:610605-17b75dcd35733148d682e2850a11722a:


با ۲۵ سال سنش پسره خودش رو پا خودش وایساده بدون ذره ای،تکرااار میکنم ذره ای کمک پدر تونسته شرکت بزنه و ماشینشم شاسی بلنده !
بازم تکرار میکنم بدون ذره ای کمک پدر ها
 
امضا : Minaa

زهرا؛

طراح انجمن
سطح
25
 
ارسالی‌ها
4,931
پسندها
15,155
امتیازها
54,873
مدال‌ها
24
  • #326
1.همیشه خدا دختره ریزه میزه و جوجه است، پسره هم قد دیلایق داره و اندازه گوریله:sisi3:
2. اگه توی یه رمانی مهمونی نباشه که اصلا بهش نمیشه گفت رمان! همیشه هم دختره و پسره باهم تانگو میرقصن!:973:
3. همیشه خدا هم دختره قبلا یه جا پسره رو دیده و بعدا در یک مکانی دیگه دوباره اونو میبینه و میفهمه ریسش یا استادش یا هم دانشگاهیشه! :sisi2:

آخه به اینم میگن رمان؟!
 
امضا : زهرا؛

ech_pha

نو ورود
سطح
2
 
ارسالی‌ها
25
پسندها
237
امتیازها
990
مدال‌ها
2
  • #327
همیشه یه شب آخر شب پسره گیتار میزنه و فقط به دختره نگاه میکنه و چشماشون عشقو فریاد میزنن!
به اینم میگن رمان؟
 
امضا : ech_pha

Dina_0_0

نو ورود
سطح
2
 
ارسالی‌ها
41
پسندها
263
امتیازها
1,003
مدال‌ها
2
  • #328
دختر داستان: چشم رنگی_هیکل بیست_عین خر میخوره، ورزش هم نمیکنه :662995-13d2b18d8733d28eeebeb93ce3604071::984:دختره زبون درازه_ همیشه اسپرت میپوشه
حتما باید توی یک مهمونی به اجبار یک نفر خیلی خوشگل بشه که پسره میخکوبش بشه
به اینم میگن رمان؟

پسره سرد و مغرور مشکل اعصاب هم داره.
دختره خنگه و همین خنگیش دل پسره رو آب میکنه:137:
واقعا چه مشکلی هست که از آدم‌های سالم واسه‌ی رمان استفاده نمیشه؟
 
امضا : Dina_0_0

BlaCkfloWeR

مدیر بازنشسته
سطح
25
 
ارسالی‌ها
979
پسندها
14,821
امتیازها
37,073
مدال‌ها
23
  • #329
همیشه ی خدا پسره هیکلیه :|
ترو خدا نگید باور نمی کنم، خدایا لازم نیست یکیشو به ما بدی فقط بذار از دور نگاه کنیم بلکه باورمون شه دروغ نیست...
پسره از همین الان که بیست سالشه یه شرکتَ رو اداره می کنه که منشی ش هم اعصاب خورد کنه و سعی داره خودش رو بهش قالب کنه -_-
خدایا من و نکش، بقیه ی حقیقت ها رو بگم...
همیشه ی خدا یه جا از رمان چهار پنچ تا پسر جلف و جوجه تیغی مزاحم دختر شخصیت اصلی میشه همیشه هم پسره میاد نجاتش میده و اونا رو عین سگ میزنه ~_~ بی برو برگرد یه جا از رمان هم میرن شمال...
بعد پسره از کجا پیداش شد توی اون موقع شب وقتی رفته بود امریکا؟ اهان اینجاست که من و شاعر میگیم پسره مگر نرفته بود آمریکا؟ همون جا هم شاعر به من میگه آه ای ساحل عزیز لابد از عشق دختره برگشته و کل شعر رو به...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : BlaCkfloWeR

Farnaz.zar

نویسنده انجمن
سطح
33
 
ارسالی‌ها
815
پسندها
32,520
امتیازها
58,173
مدال‌ها
22
سن
19
  • #330
حرف زدن وجدان، اون هم همراه با فحش و کلکل و به این صورت:
وجی: خاک تو سرت این پسره زشته؟
- خفه شود وجی!
عق!:137:
 
آخرین ویرایش

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
0
بازدیدها
65
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
106
پاسخ‌ها
9
بازدیدها
225
پاسخ‌ها
4
بازدیدها
289
پاسخ‌ها
3
بازدیدها
227
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
119
عقب
بالا