جدید خوندم اصن پشمام ریخت.
پسره با 26 سال سن مدیر مدرسه دختر بوده
(کلیم کشته مرده تو مدرسه داشته)
یکی برام توضیح بده چجوری؟ با کدوم منطق؟
جالب اینجاست دخترم فامیلش بوده
پسرم دست و دل بازیش گل میکنه میگه بیا من برای کنکورت کمکت میکنم
دخترم مثلا باهاش مشکل داشته عاشقشم بوده.
بالاخره کدوم؟ ازش بدش میاد؟ یا دوسش داره؟
نویسنده خدایی بگو فازت چیه؟ با کدوم منطق همچین چیزی نوشتی؟
( از دانشجو رسیدیم به داشن آموز، از فردا همه رمانا پسر 24 ساله میشه ناظم مدرسه یا معلم مدرسه
)
یعنی سرمو بکوبم به کدوم دیوار
رمانه واقعا؟