متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مباحث متفرقه [ به اینم می‌گن رمان ؟! ]

  • نویسنده موضوع MehrDãd.K
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 661
  • بازدیدها 30,320
  • کاربران تگ شده هیچ

حیران

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
170
پسندها
499
امتیازها
5,063
مدال‌ها
6
  • #381
نمی دونم چرا توی بعضی رمانا پسره فقط و فقط با یک نگاه به دختره قلبش روی هزار میزنه و میفهمه که این دختره با بقیه فرق داره و سریع و ضربتی می خواد باب دوستی و آشنایی رو ایجاد کنه
و جالب این جاس که اخرشم از همین دختر تکان دهنده قلبش همچین ضربه می خوره که میشه یه برج زهرمار
البته اگه اینم نبود نویسنده چیزی نداشت برای توجیح غرور و نگاه سرد پسرمون
 
امضا : حیران

YOUTAB_L

رفیق جدید انجمن
سطح
5
 
ارسالی‌ها
69
پسندها
574
امتیازها
2,753
مدال‌ها
5
  • #382
همه دخترا به جز کاراکتر اصلی بدن
آخه اینم شد رمان؟
 

YOUTAB_L

رفیق جدید انجمن
سطح
5
 
ارسالی‌ها
69
پسندها
574
امتیازها
2,753
مدال‌ها
5
  • #383
دختره همیشه باید عاشق بد ترین پسر رمان بشه
آخه اینم شد رمان؟
 

S.F.zeinodin

کاربر فعال
سطح
10
 
ارسالی‌ها
1,002
پسندها
2,422
امتیازها
14,473
مدال‌ها
11
  • #384
همه دخترا دانشگاهي ان
اخه نميشه يكي خونه دار باشه:/
ب اينم ميگن رمان؟
 
امضا : S.F.zeinodin

رایحه نظری

نویسنده افتخاری
سطح
11
 
ارسالی‌ها
106
پسندها
2,540
امتیازها
13,453
مدال‌ها
9
سن
27
  • #385
همیشه اول رمان دختره صبح از خواب بلند میشه و بعد از دستشویی میره جلو آینه کل صورتشو تو یه خط توصیف می‌کنه.
اینم شد رمان؟
 
امضا : رایحه نظری

رایحه نظری

نویسنده افتخاری
سطح
11
 
ارسالی‌ها
106
پسندها
2,540
امتیازها
13,453
مدال‌ها
9
سن
27
  • #386
پسره همیشه یه گند اخلاق سرد سگ لعنتیه که حتی به خودش هم تو آینه اخم می‌کنه در حالی که یه پسر دیگه که همیشه شوخه و دلقکه و مدام در حال مزه پرونیه دوست خیلی خیلی نزدیک و صمیمیشه که با هم مدیرای یه شرکتی هستن و بعد از یه دوسِت دارم که بین دختر و پسر رد و بدل میشه از اون روز به بعد دختره رو زن داداش صدا می‌زنه! ا:
اینم شد رمان؟
 
امضا : رایحه نظری

رایحه نظری

نویسنده افتخاری
سطح
11
 
ارسالی‌ها
106
پسندها
2,540
امتیازها
13,453
مدال‌ها
9
سن
27
  • #387
دختره همیشه با صدای زنگ گوشی دوست صمیمیش از خواب می‌پره و در حالی که همدیگه رو به خاطر خواب موندن دختره به فحش می‌کشن، می‌پره مي‌ره دستشویی بعد از نرده های خونه ی ویلایی 4۰۰ متری ننه بابای دکترش سر می‌خوره میاد پایین درحالی که مامانش از آشپزخونه با ملاقه میاد بیرون و یه چشم غره ی آتیشی ميره و دختره بعد از چهار تا کله ملق ميره صبحونه بخوره از اونور داداشش میاد و چند دقیقه تو سر و کله ی هم می‌زنن و شوخی میکنن. بعدش دختره میره لباسای ستش رو می‌پوشه و سوار بر ۲۰۶ آلبالوییش به سمت دانشگاهی که از قضا توش پزشکی مي‌خونه حرکت میکنه!
اینم شد رمان؟
 
امضا : رایحه نظری

♡Rebekah Mikaelson♡

رو به پیشرفت
سطح
9
 
ارسالی‌ها
65
پسندها
1,472
امتیازها
9,913
مدال‌ها
8
  • #388
همیشه پسر یه مغرور جذاب لعنتی که با یه دختر شیطون بلا که دانشگاه تهران قبول شد و میره خوابگاه همساین
به اینم میگن رمان؟!
 
امضا : ♡Rebekah Mikaelson♡

Altinay*

مدیر بازنشسته
سطح
16
 
ارسالی‌ها
1,312
پسندها
6,248
امتیازها
24,673
مدال‌ها
26
  • #389
ببین اصن این و بگم برگات میریزه:/
پسره 10000000 تا جاستفرند و رل وکراش و کوفت و زهرمار بعد به دختره با دعوا میگه
لعنتییییی منی که تو عمرم به یا دختره حرف نزدم :sisi3:
 
امضا : Altinay*

رایحه نظری

نویسنده افتخاری
سطح
11
 
ارسالی‌ها
106
پسندها
2,540
امتیازها
13,453
مدال‌ها
9
سن
27
  • #390
دختره همیشه خدادادی ل..*باش کوچولو و قلوه ایه و ته آرایشش هم به برق لبه.
اینم شد رمان؟
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : رایحه نظری

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
0
بازدیدها
64
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
106
پاسخ‌ها
9
بازدیدها
225
پاسخ‌ها
4
بازدیدها
289
پاسخ‌ها
3
بازدیدها
226
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
119
عقب
بالا